تخت جمشید ( پارسه )

تخت جمشید ( پارسه )

پارسه سکوت نیست ُ حقیقتی است که بر سنگ نوشته اند .
تخت جمشید ( پارسه )

تخت جمشید ( پارسه )

پارسه سکوت نیست ُ حقیقتی است که بر سنگ نوشته اند .

معماری تخت جمشید

تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده اند ساخته شده است ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند                              .
معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم             می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند                                    .
تخت جمشید                                         
در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد . بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود . پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد . از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینة یک یا چند نفر است . کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند . گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند . اجناسی را که به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شد عبارت از : گندم و گوشت اسکندر مقدونی )) در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، آنرا به آتش کشید.تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد                .                .
چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد                                       .
امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد. تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است. تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است                                         .
 
تخت جمشید تنها یک مجموعه ی معماری نیست ، بلکه آینه ای است که در آن علم و فن و هنر واعتقادات ایرانیان کهن انعکاس یافته است . تخت جمشید یک مدرسه است ، یک کتاب ، یک روایتگر پیر . می توان گفت که تخت جمشید اولین سازمان ملل واقعی دنیا بوده است  . بنای تخت جمشید در حدود سال 518 پیش از میلاد به فرمان داریوش هخامنشی آغاز شد
کار ساختن بناهای تخت جمشید در زمان داریوش اول (522 تا 486 ق . م ) آغاز و تا زمان اردشیر سوم ( 359 تا 338 ق . م ) در مساحتی به وسعت 13 هکتارساخته و ادامه یافت .مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گرانبها ( طلا - نقره - مس ) عاج ، لا جورد ، عقیق و...... دیوارهای تخت جمشید در برخی جاها به ضخامت 5/5 متر بوده و قطعه سنگهای به کار رفته به وزن بیش از 45 تن میرسیده                                              .
تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد .     تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکتهای زرین ، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد . اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند . به نو شته ی مورخین با ستان ثروت تخت جمشید با 10000جفت اسب وقاطر و 5000 جفت شتر حمل و غارت شد . بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشند.بگفته مورخین باستان تخت جمشید ۳ شبانه روز در آتش می سوخت وچهل شبانه روز از آن دود بر میخواست.

                                                                               


یک نکته ی مهم : محققین به این نکته ی مهم رسیده اند که اگر نقشه ی امپراطوری هخامنشی را بنگریم و یک خط از شمال شرقی ترین نقطه ( سغد ) تا جنوب غربی ترین نقطه ( حبشه ( بکشیم و یک خط از شمال غربی ترین نقطه ( یونان ) تا جنوب شرقی ترین نقطه    ( هند ) به صورت ضربد ر بکشیم مرکز تقاطع این دو خط محل ساخت تخت جمشید می شود ، که این خود جای تامل و اند یشیدن دارد                                         .
بر فراز تپه سنگی کوه رحمت در جلگه مرودشت در فاصله 45 کیلومتری شمال شرقی شهر شیراز ویرانه های به جامانده از کاخ تخت جمشید نمایان است . بنای تخت جمشید یکی از عظیم ترین ، باشکوه ترین و زیباترین مجموعه های تاریخی ایران و جهان است. این بنای مجلل به فرمان داریوش اول ( در 520 ق.م. ) شکل گرفت. وی می خواست پایتختی در کشور خویش احداث کند که همتا نداشته باشد. به همین دلیل جلگه وسیع مرودشت رادر مرکز خاک " پارس " واقع شده بود و پیشینه تاریخی بس کهن داشت انتخاب کرد وبر دامنه صخره کوه رحمت بنای تخت جمشید را بنیان نهاد . تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت  طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد. برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است. چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است                                              .
خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود. این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید. بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام " دم چلچله " به هم متصل کرده اند. در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود. فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد.عملا" امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شا اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید       . بر اساس نظر تاریخ نگاران این بنا حدود 200 سال آباد و مورد استفاده شاهان بوده است تااین که در پی حمله اسکند مقدونی به ایران ( 330 ق.م . ) به دست وی در آتش سوخت و از آن پس متروک شد. وسعت کلیه ساختمان های تخت جمشید حدود 135000 متر مربع ارتفاع کف ساختمان های آن از دشت از 8 تا 18 متر است                                       .
از تمامی آنچه روزگاری تخت جمشید نامیده می شد امروز ظاهرا" چیزی بیش از چند ستون و پلکان و سردر ویران شده باقی نمانده است. شگفت این همین ویرانه ها نیز پس از گذشت دو هزار وپانصد سال همچنان هنر شکوهمند و معماری بی همتای هخامنشیان را نشان می دهند   برای درک اهمیت این خرابه ها باید به رمز هنر و معماری هخامنشی پی برد. هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند                               .
هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند. شاید اولین بار در تاریخ بشر بود که ذوق سرشار ، ثروت بی کران و اراده استوار در یک نقطه از جهان به هم رسیدند تا چیزی آفریده شود که هنر شناسان و تاریخ نکاران آن را هنر و معماری هخامنشی بخوانند.

رود کر درحوضه آبریز دریاچه‌های فارس

حوضه آبریز دریاچه‌های فارس

«درجلگه مرکزی استان فارس سه آبریز یا دریاچه وجود دارد،که آب حوزه‌های اطراف را به سوی خود می‌کشاندکه این سه حوزه شامل : 1- دریاچه بختگان 2- دریاچه مهار لو 3- دریاچه پریشان.»1

دریاچه بختگان

در 50 کیلومتری شرق شیراز واقع شده وبه نام دریاچه نیریز هم شهرت دارد . مهمترین رودی که به این دریاچه می‌ریزد رود کر است که از ارتفاعات شمال غربی استان فارس سرچشمه گرفته و ضمن دریافت شعباتی چند که معروفترین آنها شعبه پلوار می‌باشد به سوی جنوب جریان می‌یابد .

رود کر

« این رود از ارتفاعات شمال غربی استان فارس سرچشه گرفته و پر آب‌ترین رود استان فارس می‌باشد که از آب آن در آبیاری زمین های زراعتی استفاده می‌شود . در محل قدیمی ایجاد سد در دوران هخامنشی بر روی این رود سد خاکی درودزن با هسته رسی احداث شده که با گنجایش حدود یک میلیارد متر مکعب آب ذخیره قابل توجه‌ای از آب را در استان به وجود آورده و طغیان‌های فصلی رود رانیز تا حدودی مهار میکند .از این ذخیره قابل اطمینان در بخش کشاورزی و صنایع و همچنین تامین آب آشامیدنی شهر های شیراز و مرودشت بهره برداری می شود .

سد درودزن قادر به مهار کامل طغیانهای فصلی نیست و مقادیر قابل توجه ای از آب ورودی به دریاچه سد از سرریز آن خارج میشود . سد دیگری در فاصله 60 کیلومتری در محل تنگ براق به نام سد ملاصدرا در دست احداث است . تا از سرریز شدن آب های سد درودزن جلوگیری شود . رود کر دارای شاخه های متعددی می‌باشد و در نزدیکی مرودشت شعبه مهمی به نام پلوار (سیوند) را دریافت می‌نماید و پس از طی 270 کیلومتر به دریاچه بختگان و طشک می ریزد .»1

تاریخچه

معماری آبی در مسیر رود خانه کر دارای پیشینه‌ای کهن و جالب توجه می باشد . آثار باقی مانده از دوهزار و پانصد سال پیش تا کنون (سد داریوش، و برده‌بریده) گواه توجه دیرینه به معماری آبی در مسیر این رودخانه همیشه جوشان است. دست یابی به این سئوال که پل سازی از چه زمانی و توسط چه کسانی آغاز شده مشکل است . ولی بدون شک انسان در هر دوره با هر وسیله ممکن ، مشکلات و موانع طبیعت را از  سر راه خود برداشته است. «قطعاٌ از همان هنگام که بشر توانست برای گذر از جویبارها و رودخانه‌های کوچک  از ابتدایی ترین راه یعنی استفاده از تنه درختان سود جوید می‌توان گفت که کار پل سازی آغاز شده است.»2 آثار باقی مانده در مسیر این رود کهن را می‌توان به صورت زیر بیان نمود .

همانطور که اشاره گردید رودخانه کر دارای شاخه‌هایی است که همچون شاخه اصلی آن به صورت چهار فصل دارای آب است و از دیرباز تا کنون کانون توجه‌هات مردم بومی و حاکمان بوده است عمده‌ترین آثار باقی مانده در مسیر اصلی این رود کهن را می‌توان به صورت زیر معرفی نمود .

1-                مجموعه آثار تاریخی سد داریوش/ قرن پنجم پیش از میلاد مسیح.

2-                آثار تاریخی برده بریده/ قرن پنجم پیش از میلاد مسیح.

3-                بقایای پل ابرج / اوائل دوره اسلامی.

4-                پل خان /اوائل قرن یازدهم هجری شمسی.

5-                مجموعه تاریخی بند امیر/ دوره آل بویه 365 هجری شمسی.

6-                مجموعه تاریخی بند فیض آباد / دوره آل بویه.

7-                مجموعه تاریخی بند تیلکان/ دوره آل بویه.

8-                مجموعه تاریخی بند موان / دوره آل بویه.

9-                مجموعه تاریخی بند حسن آباد / دوران آل بویه.

مجموعه آثار تاریخی سد داریوش ـ در باب معماری آبی ایران در دوران هخامنشی نکته‌های بسیار ارزنده ای وجود دارد که متأسفانه تاکنون توجه خاصی به آن نگردیده است . مجموعه تاریخی سد داریوش که در شمالی غربی جلگه مرودشت واقع شده است و علاوه بر ایفای نقش پل عملکرد مهار آب و هدایت آن به مسیرهای مورد نظر در آن زمان را نیز انجام می‌داده، امید است امور پژوهشی مختلف در رابطه با نوع عملکرد‌، زمان احداث ، علت مکان یابی و بسیاری از نکته‌های تخصصی و نتیجهَ نحوهَ آبرسانی  به محوطه های تخت جمشید این اثر ارزشمند مورد مطالعه و پژوهش قرار گیرد. همانطور که مستحضرید با توجه به حوضه آبگیری دریاچه سد درودزن در سال 1348 ه.ش این سد از محل اصلی خود جابه‌جا گردید ، که مشروح عملیات  اجرائی در گزارشات گروه ایزمئو در آرشیو بنیاد پژوهشی پارسه پاسارگاد موجود است .

آثار تاریخی برده بریده : این اثر تاریخی در مسیر رودخانه کرو نزدیکی کوه گزین (در دامنه این کوه روستایی به نام شهرک وجود دارد و امروزه این کوه را نیز به عنوان کوه شهرک نیز می‌شناسند از سه کوه معروف منطقه که در مورد آن می‌گویند :

پناه دلیران ایران زمین              کل است و ستخر است و شهر گزین)

    در فاصله حدود ده کیلومتر بعد از سد داریوش قرار دارد که متأسفانه تا کنون در فهرست آثار ملی ثبت نگردیده است و دفترفنی بنیاد پژوهشی پارسه ـ پاسارگاد در صدد ثبت این اثر ارزشمند در فهرست آثار ملی است . امید است امور پژوهشی مختلف در رابطه با نوع عملکرد‌، زمان احداث، علت مکان یابی و بسیاری از نکته‌های تخصصی باستان‌شناسی، مهندسی‌آبیاری، مهندسی‌سازه‌های آبی این اثر ارزشمند نیز مورد مطالعه و پژوهش قرار گیرد.  

آثار و بقایای پل تاریخی ابرج : این پل باشکوه که در نزدیکی‌های کوه استخر (در دامنه این کوه روستای بنی‌یکه ابرج قرار دارد و این کوه را نیز با نام کوه بنی‌یکه می شناسند) واقع شده است. متأسفانه این اثر نیز تا کنون به ثبت ملی نرسیده است و به جاست که نسبت به ثبت آن در فهرست آثار ملی کشور و حفاظت و نگاهداری از آن اقدامات لازم صورت پذیرد . با توجه به ساختار سازه‌ای و  بقایای این پل می‌توان تاریخ آن را به دوره اسلامی نسبت داد . در دوطرف این پل تاریخی پل‌های بتونی جدیدی با ساختاری بسیار ناخوشایند احداث گردیده است . و بر اساس مدارک عکس و بازدید مسئول دفتر فنی در سال 1363 سنگ نبشتهَ این پل موجود بوده که هم اکنون وجود ندارد .. این پل در مسیر کوچ عشایر فارس قرار داشته و از رونق خاصی برخوردار بوده است . 

پل خان : این پل که در چهار کیلومتری جاده مرودشت به شیراز در مسیر رودخانه کر «در اوائل قرن 11 ه.ش ، توسط امام قلیخان فرزند الله وردیخان فرمانروای فارس و سردار مشهور شاه عباس احداث گردیده است . این پل از دو دهانه بزرگ و سه دهانه کوچک با طاق جناقی تشکیل شده است . مصالح به کار رفته در ساخت پایه‌های این پل سنگ و ساروج و در بدنه و طاق‌ها آجر و ملات گچ است .»2 در دهه 1290 ه.ش بخشی از یکی از دهانه های بزرگ این پل مورد تخریب یاغیان قرار گرفت و در دهه 1318 ه.ش توسط نیروهای متفقین جنگ جهانی دوم دوعدد سازه فلزی با پوشش الوارجهت تقویت دهانه های بزرگ پل نصب گردید و تا سال 1335 از آن استفاده می‌نمودند. این بنای ارزشمند تا قبل از ساخت پل فلزی جدیدی که در نزدیکی آن احداث گردیده است مورد استفاده قرار می‌گرفت و در سال 1362 ه.ش دفترفنی تخت جمشید با ایجاد داربستی معلق در اطراف دهانه فروریخته پل نسبت به آسیب شناسی و مستندنگاری به وسیله عکس اسلاید و نقشه و گزارش آسیب شناسی اقدام و طرح مرمتی آن را به مراجع زیصلاح ارسال نمود که متأسفانه تا کنون هنوز بودجه‌مناسبی به آن تخصیص نیافته است و با توجه به آسیب‌های وارده، گذر زمان آن را رو به اضمحلال می‌برد .  

بند امیر

بند امیر یکی از کارهای برجسته عضدالدوله دیلمی به شمار می‌رود . ابن بلخی در( 501 ه . ق ) در مورد این سد می‌گوید‌:« نظیر آن درجایی از دنیا وجود ندارد برای توصیف آن باید گفت که سرزمین اطراف آن ، پیش از آن بیابان خشک وبی آبی بود .عضدالدوله با مشاهده این وضعیت به این نتیجه رسید که اگر سدی در آنجا ساخته شود آب رود کر در آنجا آبادانی به بار خواهد آورد بنابر این او مهندسان وکارگرانی را گرد آورد و به صرف هزینه ای گزاف، کانال های انحرافی در چپ و راست رودخانه ساخت ، آنگاه کف وبالای رودخانه را با بلوک های سنگی فرش کرد 000 پهنای بالای سد به اندازه ای بود که دو سوار پهلو به پهلو میتوانستند از آن بدون برخورد بگذرند .برای گذشتن آب نیز در سد سرریزهایی ایجاد شده بود .»4 طول اصلی بند در حدود 105 متر است پهنای تاج 5/7 متر و پهنای آن روی پی تقریباً در حدود 20  متر است . لازم به ذکر است که این مجموعه دارای 25 تا 30 آسیاب بوده و بقایای حدود 25 عدد از آسیابها موجود می باشد و تا دهه 1340 ه.ش از این آسیابها استفاده می‌شده است .

موقعیت اثر

مجموعه تاریخی بند امیر در 40کیلومتری شمال شرقی شیراز و15کیلومتری جنوب شهر مرودشت در ارتفاع 1585 متری آبهای آزاد در52 °52 طول جغرافیایی و47 °29عرض جغرافیایی در مسیر رودخانه کر و کنار قریه بند امیر واقع شده است .

شناسنامه اثر

«قدمت : 365 هجری شمسی

بانی : عضدالدوله دیلمی

این اثر در تاریخ 9 / 9/ 1349 ه شماره 902 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده و تحت حفاظت اداره کل میراث فرهنگی فارس قرار دارد .»2

عناصر سازه‌ای جهت ساخت وساز این سد از مصالح بوم آوری همچون سنگ و ساروج می‌باشد،که با اجرایی آگاهانه و صحیح سازه ای صلب و مقاوم جهت کاربری‌های پیشبینی شده ایجاد نموده است.

بررسی کاربری‌های مجموعه تاریخی بندامیر

هدف از احداث این مجموعه تاریخی را می‌توان جهت کاربری‌های متنوعی از جمله : ـ سد ،‌ـ پل ،ـ انحراف آب رودخانه به زمینهای کشاورزی زیر دست ،‌ـ هدایت آب به تنوره آسیاب ها و بهره گیری از نیروی آب در آسیابهای آبی ،‌ـ ایجاد منظرگاه ،‌ـ گسترش و افزایش سفره‌های آب زیرزمینی ،‌ـ  بازارچه‌های محلی و ایجاد قطب اقتصادی دانست .

کاربری سد :

 با توجه به اینکه رودخانه کر از رودخانه های دائمی ایران به شمار می‌رود و از دیر باز بهره‌برداری از آب این رودخانه جهت امور کشاورزی و گرفتن نیروی مکانیکی جهت آسیابها و ... بهره‌گرفته شده .احداث همچون سدی با وقعیت شناسی بسیار قابل توجه‌ای صورت پذیرفته است‌.

ساختار سازه‌ای : سازه پی‌ و پایه‌های این پل تاریخی بیانگر این است که در طراحی‌ها اولیه مسئله مقاومت در برابر فشار آب رودخانه و نحوه انتقال بارهای زنده پیش بینی شده مورد نظر بوده است. بدیهی است که بند بایستی از وزن قابل ملاحظه‌ای برخوردار باشد تا به این مقاومت و پایداری در مقابل فشار آب اطمینان بخشد . اما برای اینکه مسئله هیدرو استاتیکی و هیدرو دینامیکی را در بربگیرد، عامل وزنی کافی نمی‌باشد و دو عامل دیگر نیز مورد لزوم است. یکی سطح اتصال پی به بستر رودخانه و دیگری ساختار حجمی سازه در میزان دفع نیروهای وارده موثر است. بنا بر این سه عامل وزن، شکل و سطح اتصال بگونه‌ای تلفیق شده‌اند که اثرات فشار هیدرواستاتیک و هیدرو دینامیک آب را خنثی کنند. ساختار حجمی سد به صورت خطی و دارای حجمی ذوزنقه ای شکل است، که در نوع خود بهترین حجم سازه جهت راه اندازی این کاربری است. به طور کلی حجم بند در مقابل نیر های وارده از طریق فشار آب و نیروهای وارده بر اثر تردد از روی آن دارای ایستایی خاصی است و آزمایش 1050 ساله‌اش تائید کننده این مطلب می‌باشد. باید توجه داشت که عرض سرریز بند 70/7 متر می باشد و عرض معبر پل 4 متر است که جان پناه در هر طرف پل بین 6/ الی 1 متر ارتفاع 5/ متر ضخامت دارد.

عناصر سازه‌ای تقویت کننده ایستائی بند : همانطور که در تصویر شماره یک مشاهده می‌شود در راستای مرکز بند در امتداد شمال و شرق  سکوی سنگی حجیمی وجود دارد که می‌توان آن را به عنوان عنصر تقویت کننده سازه بنا دانست و با توجه به میزان ارتفاع این بخش نسبت به سطح سرریز بند شاید در گذشته از آن استفاده و بهره‌وری خاصی می‌شده ولی تاکنون در هیچ یک از مطالب ارائه شده از طرف مورخان، محققان و پژوهشگران به آن اشاره ای نشده است و ما بر این باوریم که این سکوی سنگی حجیم بخشی از استحکامات سازه‌ای بند می‌باشد که به علت قرار داشتن زیر آب و رسوبات تا کنون به آن اشاره‌ای نشده است.

حوضچه آرامش :

لازم به ذکر است حوضچه آرامش این بند با پوشش سنگ فرش و ملات ساروج و در سرتاسر بخش جنوبی به عرض بیش از 20متر اجراء گردیده است که پیشبینی بسیار جالبی است که از تأثیر مخرب آب در پی و بستر بند جلوگیری می‌نماید.

کاربری پل :

عنصر معماری دیگر مجموعه ، پل است .که بر روی این بند احداث گردیده است. و از طراحی جالب توجه‌ای برخوردار است. پل احداث شده بر روی بند از 13 طاق جناقی با دهانه‌هایی متغیر بین 30/5 الی 15/4 متر و پا طاقهایی با عرض متغیر بین 95/3 الی 40/3 تشکیل گردیده که ارتفاع دهانه‌های پل بین 70/3 الی 10/4 متغیر است .  

جالب است بدانیم که اولین دهانه سمت غربی پل نقش دریچه ورودی و تنظیم آب جهت به کار گیری نیروی آب در آسیاب‌های جنوب غربی بند مورد استفاده بود .

    یکی دیگر از عناصر به کار رفته در اجرای این بند وپل تاریخی آب شکن های جالبی است که در محل تلاقی پاطاق‌ها به سرریز بند اجرا گردیده است تا فشار حاصل از جریان آب به آهستگی و نرمی تقسیم شده و به سمت آبراههای پل هدایت شود . آب شکن های مذکور باعث می‌شوند سطح تماس مستقیم بین پایه‌های پل و آب تقلیل یافته و از فشار دینامیکی آب به پل کاسته شود . که نقش قابل توجه‌ای در ایستایی پا طاق‌ها در برابر امواج آب و جلوگیری از فرسایش حاصل از برخورد آب با دیواره‌های شمالی پا طاق‌ها ایفا می‌کند. دهانه‌های دیگری نیز در راستای این پل وجود دارند که می‌توان از دهانه پل احداث شده برروی کانال گاوشیر و دهانه ایجاد شده بر روی مسیر انحراف آب به آسیاب‌های جنوب شرقی بند نام برد .

پل ایجاد شده بر روی کانال گاوشیر : این پل از یک طاق جناقی با دهانه 6 متر تشکیل شده است. مصالح به کار رفته در ساخت وساز این طاق از آجر و ملات گچ بوده است. دهانه این پل در سال 1376 توسط دفتر فنی تخت جمشید با استفاده از آجر و ملات ماسه و سیمان مرمت و بازسازی شده است. مشروح گزارش اجرائی این مرمت در آرشیو بنیاد پژوهشی پارسه ـ پاسارگاد موجود است.

پل ایجاد شده بر روی مسیر انحرافی آب به آسیابهای جنوب شرقی : این پل از یک طاق جناقی با دهانه 1متر احداث گردیده است. مصالح به کار رفته در ساخت وساز این طاق از آجر و ساروج می‌باشد.

مسیرهای انحرافی آب رودخانه جهت امور کشاورزی :

یکی از اصلی‌ترین عوامل احداث این بند هدایت آب به زمین‌های کشاورزی منطقه بوده است. در تصویر هوایی تهیه شده توسط دکتر اشمیت در27 سپتامبر1935 از ارتفاع 915 متری از زاویه شمال غربی مجموعه بندامیر می‌توان تا حدود زیادی به کار آمد بودن این بند در امور کشاورزی پی برد همچنان که هنوز هم مسیرهای انحرافی با شکل و ساختاری جدیدتر همچون شریانی در جان زمین‌های کشاورزی نمایان است .

به طور کلی مسیرهای اصلی انحراف آب به زمین‌های کشاورزی از سه کانال صورت می‌گرفته.

کانال گاوشیر : این کانال که کنترل کننده میزان بالا آمدن آب پشت بند بوده است . آب را تا سطح مورد نظر که بتوان آن را در کنال های فراز بند هدایت کرد و به سرآب آسیابها رساند کنترل می نمود و میزان مازاد بر مصرف آب رودخانه را به امتداد مسیر اصلی رودخانه هدایت می‌نموده است، تا در بندهای پایین‌تر آن را مورد استفاده قراردهند. در گذشته میزان خروجی آب از این کانل با قراردادن تنه درختان ، خار و خاشاک و چوب نی در دهانه این کانال کنترل می‌شده . لیکن از اواسط قرن اخیر تاکنون این عمل به وسیله دو دریچه فلزی بزرگ کنترل می‌شود.

نهر اتابک : این مسیرانحرافی در 100متری شمال غربی کانال گاوشیر قرار داشته است که قسمت اعظم آن در زیر خاک و بافت مسکونی مدفون شده است. اما مقدار کمی از آثار آن هنوز در حاشیه شرقی زه کش غربی روستای بند امیر مشخص می‌باشد. این کانال هم با مصالح سنگ و ساروج احداث شده و وظیفه اصلی آن هدایت و رسانیدن آب به اراضی مزروعی پست یا سفلی کربال بوده است.

نهر فنا خسرو : این مسیر که یکی از مسیرهای اصلی انحراف آب رودخانه بوده است برای مشروب ساختن اراضی کربال علیا احداث شده بود. در حال حاضر از این کانال اثری جز پست بودن زمین و سنگ چین‌های موجود وجود ندارد. امروزه هم در طرفین بستر شمالی بند دو کانال آبرسانی به سمت اراضی فوق الذکر با اندک مسافتی دور تر از کانالهای  قدیمی  احداث شده است که قابل استفاده می‌باشد.

دیواره‌ها و دستک‌ها :

برای نگهداری سطح آب تا اندازه ای که آب به راحتی به کانال های اطراف مسلط شود و جهت جلوگیری از رانش آب و خاک به سمت ساختمان های دهکده .برای بالاتر بردن سطح آب تا حدی که بتوان آن را به کانال‌های اطراف هدایت نمود و جهت جلوگیری از رانش خاک‌های کنار رودخانه دیوارهای حائلی در فراز و پایین بند احداث گردیده است. مصالح به کار رفته در ساخت این مجموعه دیوارها با سنگ های منظم ریشه دار و ملات ساروج می باشد. در مرکز دیواره‌ها از ملات ماسه و آهک نیز استفاده شده است.

آسیاب های آبی :

 می‌دانیم که در گذشته از نیروهای طبیعی همچون باد و آب جهت امور مختلفی بهره می‌گرفته‌اند یکی از بهره‌گیری‌های جالب توجه‌ای که در این مجموعه مشاهده می‌شود بهره‌گیری از نیروی آب جهت چرخانیدت چرخ آسیابها بوده است .

عناصر اصلی تشکیل دهنده آسیاب های آبی را می‌توان به صورت زیر بیان نمود:

1 - تنوره   2 سنگ زیرین     3 سنگ آسیاب یاسنگ گردان   4 چرخ سنگ آسیاب    5 محل نگهداری گندم قبل از آسیاب     6 - محل ریختن آرد(کته)

1 تنوره :مسیری را که آب از آن بر روی پرره های چرخ آسیاب ریخته میشد را تنوره آسیاب مینامند این مسیر در آسیابهای مجموعه تاریخی بندامیر به صورت دایره ای به قطر متوسط 1 متر با سنگ و ساروج طوری طراحی گردیده است که پس از بهره گیری از نیروی آب جهت چرخانیدن سنگ آسیاب آب را به مسیر خل آب هدایت مینماید . (خل آب مسیری بود که پس آب آسیاب را به رودخانه هدایت میکند.) در بعضی از محل‌ها که ارتفاع تنوره بیشر بود دو یا سه چرخ آسیاب در آن تعبیه می‌کردند که آسیاب های سه سنگی مشهور بودند.

2 سنگ  زیرین :مقاوم‌ترین عنصر آسباب است که دارای سطحی زبر بوده است و اندازه آن نسبت به میزان دبی آب ورودی به تنوره آسیاب متغیر بوده است .

3-سنگ آسیاب یا سنگ گردان : سنگی که به محور چرخ آسیاب متصل بوده و بر روی سنگ زیرین آسیاب که سنگی ثابت بوده است می‌چرخیده است . سنگ فوق از سختی و زبری خاصی برخوردار بوده است .

4-چرخ آسیاب : عنصری است که نیروی آب را با برخورد به پرره های خود به سنگ گردان آسیاب وارد می‌کرده .   

گسترش و افزایش سفره‌های آب زیر زمینی :

 همانطور که مستحضرید در راستای بهره برداری از منبع آب زیر زمینی در گذشته از روش های متنوعی استفاده می‌شده. در طراحی این مجموعه می‌توان این نکته را نیز اعلام نمود که بند به عنوان یک عنصر تقویت کننده سطح آب در سفره های زیر زمینی جهت بالا بردن سطح آب چاه های منطقه نیز متأثر بوده است .

 بازارچه‌های محلی و ایجاد قطب اقتصادی :

  برخی از کارها در گذشته نیاز به مکان خاصی داشته است تا بتوان آن کار و حرفه را راه اندازی نمود. یکی از این کارها که مستلزم داشتن مکان با ویژگی خاص بوده آسیاب‌ها هستند . که با توجه به طراحی صورت گرفته در مجموعه تاریخی بند امیر این مکان یکی از بزرگترین مجموعه‌های دارای آسیاب آبی منطقه بوده است. و لذا با توجه به نیاز مبرم تمامی مردم به آرد، این مجموعه علاوه بر اینکه میزبان عده زیادی از عشایر و کاروان‌ها که از این پل عبور می‌کردند بوده عده زیادی از مردم منطقه که جهت آسیاب کردن گندم‌های خود به اینجا می‌آمدند را نیز میزبان بوده است. و با توجه به کمبود امکانات در گذشته این مجموعه به عنوان قطب اقتصادی جهت تأمین مایحتاج زندگی مردم منطقه عمل می‌کرده . وجود حرفه‌هایی مختلف در این جا محرض می باشد، ولی بقایای بنا و آثاری از وجود بازار یا بازارچه با معماری خاص وجود ندارد. لیکن بنا به تحقیقات صورت گرفت و مصاحبه با ریش‌سفیدان محل و بررسی های انجام شده در کتب مختلف متوجه می‌شویم که ، بازارچه های بند امیر به صورت دکه‌هایی ساخته شده از تنه درختان ، نی و حصیر در نزدیکی رودخانه و یا مغازه‌هایی در جوار منزل صاحب برخی حرفه‌ها بوده است . همان‌طور که هنوز هم در برخی از منازل باقی مانده از گذشته که با الگوهای کهن معماری منطقه ساخته شده‌اند مشاهده می‌گردد . اگر شخصی به شغل نمد مالی مشغول بود مغازه ای در جوار منزلش داشت که با توجه به تعامل اجتماعی قوی آن زمان مشتریان منطقه با کاسبان رابطه‌ای گرماگرم داشته‌اند به نحوی که این رابطه در حد خانوادگی با هم گره می‌خورد . علاوه براین معاملات پایاپای بومیان محل با یکدیگر در این منطقه مرسوم بوده است و این نیز وجود بازار و یا بازارچه را در اینچنین منطقه‌ای که تعامل اجتماعی و اقتصادی به این تنگاتنگی بوده است را تاحدودی منتفی می‌نماید و در کل مغازه‌ها به صورت مکان‌هایی برای افراد غیر بومی منطقه و یا مشتریان غیر دائمی عمل می‌‌کردند.

مرمت‌ها :  آسیب‌های وارده وگذر زمان در فرسایش مجموعه نقش مستقیمی دارد و مرمت و تثبیت بخش‌های مختلف این مجموعه بسیار مهم و دارای فوریت است تا بتوان از اضمحلال و فروپاشی آن جلوگیری نمود . در راستای مرمت ، حفاظت و احیاء این بنای ارزشمند تاریخی، فرهنگی اقداماتی صورت گرفته است که با آن اشاراتی می‌گردد .

1 ) مرمت و بازسازی بخشهایی از دهانه‌های پل با سنگ و ملات ماسه و سیمان در سال 1354

2 )مرمت و بازسازی دهانه چهارم شرقی پل در سال 1367ه.ش

3 ) مرمت و باز سازی دهانه پل روی کانال گاوشیر در سال 1376ه.ش

مشروح گزارش عملکرد این عملیات در آرشیو بنیاد پژوهشی پارسه ـ پاسارگاد موجود است.علاوه براین می‌توان به تعمیرات غیر همگن و غیر کارشناسانه سازمان آب که به صورت پلاستر و قالب‌گیری بتونی در بعضی دهانه‌های پل نمایان است نیز اشاره نمود.

دفتر فنی تخت جمشید از سال 1365 با ایجاد موانع فلزی از تردد ماشین آلات سنگین بر روی پل جلوگیری به عمل آورد که پس از مکاتبات و هماهنگی لازم با مراجع زیصلاح با ساخته شدن پل جدید خارج از حریم درجه یک مجموعه خوشبختانه تردد خودروها از سال 1380 از روی پل جدید صورت می‌گیرد .

بند فیض آباد ـ «این بند در امتداد رودخانه کر ساخته شده و طول آن در حدود 222متر است و عرض آن در قسمت بالا بین 5 تا 12 متر می باشد . ارتفاع بند حدود 3 تا 4 متر است . بند از سنگ و ملات ساروج ساخته شده است. تعداد آسیاب‌های اطراف بند 22 عدد بوده که امروزه بقایای از دو عدد از آنها نمایان است.»3  این بند در دوره‌های مختلف مورد مرمت و بازسازی قرار گرفته است و متأسفانه در سال 1379 ه.ش سازمان آب منطه‌ای استان فارس بدون رعایت قوانین و مقررات و کنوانسیون‌های مرمتی دخل تصرف‌هایی در مجموعه بند فیض آباد انجام داد و ارتفاع بند را 80/1 متر از بند قدیمی بالاتر آورد و باعث از بین بردن سیمای تاریخی مجموعه گردید .

بند و پل تیلکان ـ «طول بند در حدود 162 متر و عرض آن در سمت تاج حدود 5/7 متر و عرض بند در قسمت پی حدود 16 متر و ارتفاع بند در حدود 6 متر می‌باشد . ساختمان بند از سنگ و ملات ساروج و در بعضی قسمتها با آجر و ملات آهکی می‌باشد ، اطراف بند تعدادی آسیاب بوده که  بقایای 8 عدد از آنها دیده می‌شود.»3 لازم به ذکر است سازمان آب منطقه ای فارس در این مجموعه تاریخی نیز دخل تصرفاتی انجام داده است که در تصویر زیر مشخص می‌باشد .

بند موان ـ «طول بند حدود 66 متر و عرض آن حدود 8متر ، ارتفاع بند حدود 6 متر و ساختمات بند از سنگ و آجر و ملات ساروج است ، بند اولیه خراب شده و روی ریشه اصلی تعمیرات بعدی انجام یافته است.»3 متأسفانه سازمان آب منطقه ای فارس با احداث بند جدیدی با بتون در مقابل این اثر آن را در پشت بند جدید در آب مدفون کرده است .

بند حسن آباد ـ«بند اصلی به کلی خراب شده است و بند جدیدی بجای آن ساخته اند.»3

بند جهان آباد ـ«طول بند در در حدود50 متر و عرض آن در حدود 12 متر و ارتفاع آن 4 تا 6 متر است ، ساختمان بند از قلوه سنگ و ملات ساروج می‌‌باشد.»3

دخل تصرف‌ها

مطابق با مواد 558 لغایت 569 از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی "تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده " هرگونه دخل تصرف و تغییر یا خرابی آثار و ابنیه تاریخی و فرهنگی جرم محسوب و مرتکب مشمول مجازات های قانونی خواهد بود.

منابع

1 )کتاب درسی جغرافیای استان فارس مقطع اول دبیرستان ـ انتشارات سازمان آموزش و پرورش ـ 1381

2 )مخاصی محمدعلی ـ پل‌های قدیمی ایران ـ انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور ـ 1379.

3 )عنایت الله رضا ، غلامرضا کوروس ، محمدعلی امام شوشتری ، علی اکبر انتظامی ـ آب و فن آبیاری در ایران باستان ـ انتشارات شرکت سهامی ایران چاپ .

4) رستگارفسائی منصور ـ  فارسنامه ابن بلخی ـ انتشارات بنیاد فارس شناسی ـ 1374

5 ) اریک ف . اشمیت ـ برگردان :آرمان شیشه گر ـ  پرواز برفراز شهرهای باستانی ایران ـ انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه) 1376

6) سازمان آب منطقه ای فارس ، مهندسین مشاور عمران زمین و توسعه منابع آب

7) اشمیت، کتاب مصور پرواز بر فراز ایران

 

شرح و معرفی آرامگاه های صخره‌ای هخامنشی

نقش رستم کجاست :

               در فاصله 17 کیلومتری از مرکز شهرستان مرودشت و در سمت شمال کوهی سر از خاک بدر آورده که چونان فانوسی بر تارک سرزمین پارس می درخشد . حسین کوه ، حاجی آباد و کوه استخر عناوینی است که به این کوه اطلاق می شود و کتزیاس مورخ یونانی معاصر ادرشیر دوم هخامنشی آنرا دوتیغ خوانده است . این مکان یکی از جایگاه‌های مقدس بوده که مردم برای زیارت و نذر و نیاز بدانجا می‌آمده اند و نقش عیلامی کنده شده بر سینه کوه قدمت و اهمیت آنرا می‌رساند . ابن بلخی مؤلف فارسنامه و حمداله مستوفی در نزهه‌القلوب به نقل از وی آورده‌اند که در استخر کوهی است نبشت نام ( نوشته دار )‌که بر آن همه گونه صورتها و کنده کاریها بوده و در گذشته کتب زند و پازند  را برآن نهاده بوده اند . اما رایج ترین نام این کوه ، نقش رستم است . در باب علت این نامگذاری نیزگمان می‌رود چون تصاویری از پیکار شاهان ساسانی با هیاطله بر دیواره کوه نقش شده است مردم در گذر از کنار آن تصور کرده‌اند که اینها نقوش نبرد رستم افسانه‌ای با دیوان می باشد که طی آنها پهلوان ایرانی به یک ضرب حریف را با اسبش سرنگون کرده است .سیاحان خارجی همچون ژوزفا باربارو ( قرن 15 م ) و نی‌بور ( قرن 18 م ) نیز با این تصور آثار موجود را بدوران پارتها منسوب می‌کردند . بهرحال این کوه نامش هرچه باشد آثاری گرانبها را از دو سلسله هخامنشی و ساسانی در دل خود جای داده که هرکدام به تنهایی مبین عظمت و اقتدار سرزمین پارس می‌باشد .

مختصری در باب تدفین مردگان در ایران باستان :

               در ایران باستان برای سه عنصر آب ، آتش و خاک احترامی خاص قائل بوده و همیشه سعی در حفظ آنها از پلیدی می‌نموده‌اند . از آنجا که جسم بی جان سرد است و سرما مخلوق اهریمن ، پس نمی‌توان جسد را به آب انداخت و یا سوزاند و یا حتی در خاک مدفون کرد . بنابراین آنان کالبد را بر بلندی و جای پرت می‌نهادند و بعد از آنکه گوشتش طعمه حیوانات و پرندگان شد و استخوانها آفتاب خورده و پاک شدند آنها را در استودان می‌نهادند ( نمونه های فراوانی از این استودانها در کوههای رحمت و حاجی‌آباد یافت شده است ) اما گاهی نیز کالبد را شکافته و قسمتهای نرم را بیرون می‌آوردند ،‌ سپس با موم و انگبین و مشک آنرا مومیایی کرده ، درون صندوقی سنگی می‌نهادند و درش را محکم می گرفتند . صندوقها را نخست همانند خانه سرپا می ساختند ( مقبره کورش )‌اما در زمان داریوش اول و جانشینانش قبور صخره‌ای تهیه شد که این نوشتار شرح و معرفی این مقابر می‌باشد .

شیوه ساخت آرامگاهها :

               از آنجا که ساخت و تهیه اینگونه مقابر اول بار به دستور داریوش بزرگ ( 522-489 ق.م ) صورت گرفت و بعدها توسط جانشینانش مورد تقلید قرار گرفت ، در شرح چگونگی ساخت و نیز توصیف نقوش موجود ، آرامگاه وی را مد نظر قرار داده‌ایم و آنرا بطور کامل می نمایانیم . پس از آن سایر قبور را با ذکر تفاوتها و دلایل انتساب معرفی می‌کنیم . لازم بذکر است که تنها انتساب آرامگاه داریوش بزرگ بواسطه وجود کتیبه‌هایی بر روی آن قطعی است.

               آرامگاه داریوش بشکل صلیبی با 4 شاخه مساوی در دل صخره‌ای به ارتفاع 60 متر کنده شده است . در ارتفاع 26 متری از قله ،‌در فضایی بوسعت 90/10 متر و ارتفاع 50/8 متر شاخه بالایی ایجاد شده سپس با افزایش وسعت کار شاخه‌های چپ و راست را به ارتفاع 26/7 متر کنده‌اند . آنگاه قسمت انتهایی به ارتفاع 80/6 متر کنده شده است . این قسمت آخری ناتمام مانده است زیرا در پایین آن سنگ بصورت دندانه دندانه در آمده و با توجه به همین مطلب شیوه ساخت صلیب مشخص می گردد ، به این نحو که ابتدا بخشی رگه‌دار در سنگ می‌یافتند و بعد از گشاد کردن آن تکه ای چوب خشک درون آن می‌نهادند و با آب تر می‌کردند ، چوب در اثر نفوذ آب منبسط شده و سنگ می‌ترکیده است . اما برخی معتقدند که از پایین کوه شروع به تراش نموده و سکوهایی برای بالا رفتن در دو طرف مقابر می‌ساختند که بعداً و در خاتمه کار بترتیب آن سکوها را که در حکم داربست بوده‌اند تراشیده‌اند تا هم بد منظر نباشد و هم راهی برای نفوذ بدرون قبور نماند .

               کتزیاس مورخ یونانی می‌نویسد : دارویش به ساخت آرامگاهی در کوه دو تیغ ( نقش رستم )امر داد و پس از اتمام کار قصد بازدید آنرا نمود ولی نزدیکترین کسانش ( ایزییوس ) خواستند آنها این عمل را انجام دهند لیکن به هنگام صعود ، مغانی که با ریسمان آنها را بالا می کشیدند از ترس مارهای خزنده بر روی صخره ریسمانها را رها کردند ، پس آن نگون بختان بر زمین افتاده و مردند .

               برخی محققین واژه یونانی فوق را پدر و مادر داریوش معرفی می کنند و معتقدند که جسد آندو نیز در همان آرامگاه مدفون بوده است .

جلوه بیرونی آرامگاه

پیکره داریوش :

               چشمگیرترین نقش شاخه بالایی پیکره داریوش است به ارتفاع 70/2 متر در سمت چپ بصورت نیمرخ که بر روی سکویی سه پله‌ای ایستاده ، کمانی بدست چپ گرفته و دست راستش در حالت نیایش قرار دارد . تاجی کنگره دار بر سر نهاده و ردایی بلند با آستین پرچین بر تن کرده است . موی پیچ در پیچ ، ریش بلند حلقه حلقه ، دستبندهای منقش بر مچ و حلقه‌ای که از گوش راست آویزان است و نیز کفش ساده و نیم تنه و دامنی که با کمربند استوار شده از دیگر مشخصات پیکره‌اند .

آتشدان :

               هر یک از شاهان ایران کهن همواره آتش شاهی داشتند که بر آتشدانی در جنگها و مواقع مهم در جلو آنان برده می شد . این آتش همیشه روشن تنها با مرگ شاهنشاه رو به خاموشی می‌رفت . این آتش که میان شاهان پارس بعنوان میراث هخامنشیان حفظ می شد ،‌بعدها ساسانیان آنرا زنده کرده ، به نیایش بیشتر آن پرداختند . آتشدان شاهی ساقه‌ای مکعب مستطیل با طاقچه‌ای کنده شده دارد . در زیر آن سکویی سه پله‌ یکی کوچکتر از دیگری واقع شده و همین سکو بحالت وارونه روی آن قرار دارد . این آتشدان با اندک اختلافاتی در همه آرامگاهها تکرار شده .

فر کیانی :

نیم تنه انسانی بحالت نیم رخ چپ که از دو حلقه متحدالمرکز بیرون آمده و با یک دست حلقه شاهی را گرفته و دست دیگرش به نشان برکت بالا آمده به همراه دو بال گشوده عقاب از طرفین و دم بزرگ و پاهای آویزان مجموعاً انسانی بالدار را تصویر می کنند . این نقش نه آنگونه که غربیان عادت کرده اند مظهر اهورامزداستک و نه چنانکه پارسیان مزداپرست معتقدند فروهر می باشد . باید دانست که ایرانیان باستان به نیروی ایزدی بنام فر اعتقاد داشتند که اصلاً چیز نیک و خواسته خوب و دلپذیر معنی می دهد و بعدها مفهوم بخت نیک خداداد و تأیید الهی یافت . این فر دو نوع است : فر کیانی که ویژه شاهان راست کردار و نیک پندار و ایرانی نژاد بود و فر ایرانی که ویژه ایرانیان بود بطور عام . هخامنشیان فر کیانی را با بال تجسم می نمودند و نقش عقاب گشاده بال بر درفش شاهی و تصویر همین درفش بر سکه ها خود گواه است . اوستا نیز فر کیانی را بصورت مرغی از خانواده شاهین توصیف نموده است با آمدن اسکندر تی کی ( فرشته نیکبختی افراد و شهرها در آیین یونانی ) با فر یکسان دانسته شد و در عصر اشکانی و ساسانی انسان بالدار دوره هخامنشی در شکل تی کی ظاهر می شود که بر روی سکه ها و سنگتراشیها حلقه شاهی را می‌آورد . در مورد حلقه بالدار هم چون همیشه با ایرانیان و اموال آنها رابطه دارد می توان پذیرفت که آن فر ایرانی است و نه چیز دیگر .

نقش بزرگان :

               دیواره‌های دو طرف شاخه بالایی نیز منقوش اند . سمت چپ پس از روایت اکدی کتیبه های داریوش از بالا به پایین 2 سرباز پارسی نیزه دار در کنار هم و سپس دو سرباز دیگر یکی بعد از دیگری نقش شده‌اند . روبروی اینان در دیوار مقابل سه نفر پارسی غیرمسلح در حالت درودگویی ایستاده اند . دو جانب شاخه بالایی هم مزین به قابی منقوش است . سمت چپ از بالا به پایین یک نیزه دار پارسی بنام گئوبروی پتیشخواری نیزه‌دار داریوش ، یک سرباز مادی بنام اسپه کانه کماندار و نفر سوم هم نامشخص است . در قاب سمت راست به همان ترتیب سه شخص پارسی غیرنظامی در حالت درودگویی نقش شده‌اند . بزرگی این افراد نسبت به اورنگ بران و کوچکی شان نسبت به شاه مبین مقام والای آنان است . در مورد هویت افراد منقوش در قابها می توان گفت که این نقوش بیانگر موقعیت داریوش در میان 6 یاور او در روزهای خطر است همانند وضعیت اهورامزدا در میان امشاپسندان 6 گانه .  در مورد 7 نفر منقوش بر دیواره‌های درونی همین قدر می‌توان گفت مقامشان بسیار بلند بوده و شاید رؤسای قبایل هفتگانه پارسی بوده‌اند

ماه :

               در گوشه بالایی ، سمت راست هم سطح با فر کیانی نقش ماهی با هلال آویخته کنده‌اند که قرصی نازک در شکم دارد . این نقش شبیه نقش ماه در هنر آشور است که علامت سین ( خدای ماه ) بود . رو به پایین و قرص‌دار بودن آن نمودار شبهای بیستم تا بیست و دوم ماه است و برابر بودن آن با فرکیانی مبین اهمیت خاص آن است گو اینکه ایرانیان باستان گاهی ماه را علامت بخت و نیروی کشور خود می دانسته اند . نیز اینکه ماه را رو به زوال نموده‌اند به رمز و اشاره فروماندن چراغ عمر داریوش را در نظر داشته‌اند که بواسطه آن بخت ایران نیز روزی چند رو می پوشاند و با جلوس شاه جدید باز طلوع می کند .

اورنگ بران :

اورنگ شاهی ( گاث در فارسی باستان و گاه در شاهنامه ) تختی است بزرگ و مستطیل با پایه هایی بشکل ساق ، مچ و کف شیر که بر گویهایی مضاعف استوار است . نیم تنه شیری غران و شاخدار سر پایه ها را شکل می دهد . لبه‌های تخت برآمده و مزین به نقش گلبرگهای عمودی و موازی است . این تخت بر سر دست 28 نفر در دو رده با سلاح و متمایز از یکدیگر حمل می شود . سر و پاهای افراد از نیمرخ و بازو تا کمرشان از روبرو نقش شده گو اینکه حالت ایستاده دارند نه حرکت . بالا و پایین بودن افراد شاید به این خاطر است که می خواسته اند دو لبه تخت را بر دستها بنشانند ولی بعلت عدم شناخت علم مناظر و مرایا در دو رده کار کرده‌اند . عقب و جلو تخت هم دو نفر ایستاده‌اند که یا بعد از اتمام کار آرامگاه نقش شده اند یا اینکه می‌خواسته اند اشخاص را در دو گروه مرکب از عدد هفت بنمایانند که در میان ایرانیان تقدس داشته .

نقش اورنگ بران درکل مبین وسعت امپراتوری پارس می باشد و شاه ایران شاه همه قبایل . چون هیچ قومی را بر دیگری برتری نیست همه در خور اعتمادند و شاه و دولت به همه آنان تعلق دارد و بر بازوی ایشان متکی است .

کاخ منقوش :

بر جبهه مرکزی آرامگاه کاخی منقوش است که بی‌شباهت به قصر اختصاصی داریوش در تخت جمشید (تچر) نیست . به عقیده اشمیت به رمز تختی را در کاخ بارعام داریوش ( آپادانا ) تصویر می کند که غیرقابل حرکت بوده است . برخی اختلافات نقش با کاخ تچر از این قرار است . وجود نیم ستون به جای ستونهای کامل کاخ . کوتاهی در این نقش نسبت به کاخ تچر . ارتفاع کل ستونها و آرامگاه که به 22/6 متر می رسد و بیشتر از ارتفاع ستونهای کاخ است . ( 93/5 متر ) . دندانه‌های پیشانی و رخ بام که سر تیرهای عمودی است و سر در مکعب مستطیل با تاجی با شیارهای عمودی و قاب مضرس سه پله‌ای از دیگر مشخصات این نقش می باشد . بهرحال از روی کاخ منقوش می توان خصوصیات گم شده کاخ تچر را بازسازی نمود.

کتیبه ها :

 بجز سنگ نوشته‌هایی که گئوبرو و اسپه کانه را معرفی می‌کند و نیز پهلو نوشته های معرف اورنگ بران ، دو نوشته بزرگ بر آرامگاه کنده شده . آنکه پشت سر داریوش است به زبان و خط پارسی باستان بوده ، 60 سطر دارد و در کنارش متن کوتاه شده به زبان و خط عیلامی زده شده . در کنار درگاه ورودی آرامگاه نیز سنگ نوشته ای به سه زبان پارسی باستان ، عیلامی و بابلی یا آکدی نقش نموده‌اند . این هر دو سخنان داریوشند که پس از ستایش اهورامزدا خود و تبارش و قبایل تحت امرش را می شناساند و می گوید که به تأیید و با توکل به اهورامزدا همه کارها را راست نموده و شاه شده است و می خواهد از دیگران تا به فرمان اهورامزدا روند و از دروغ و کژی و ظلم به زیر دست بپرهیزند .

علاوه بر آنچه گفته شد یک اثر کوچک در جبهه بالایی زیرمتن عیلامی کتیبه داریوش نقر شده و آن کتیبه ای است 25 سطری به خط آرامی که هرتسفلد ( 1923م ) آنرا متن آرامی سنگ نوشته داریوش دانست . بعداً که معلوم شد از اردشیر نامی یاد می کند حدس زدند که باید مربوط به دوران اردشیر اول باشد .اما وجود نام س ـ ل ـ و ـ ک در سطر چهارم آن تعلق آنرا بدوره سلوکیان تقویت کرد . آمدن نام سلوکوس بی لقب شاه ، مبین آن است که وی سلوکوس اول بوده که در 305 ق . م  لقب شاهی یافته پس کتیبه باید متعلق به زمانی مابین 312 ق.م تا 305  ق. م باشد .

رنگ آمیزی نقوش :

نقوش روی آرامگاه روز اول ازرنگ می درخشید . آثار رنگ آبی بر روی سر ستون تعدای از نیم ستونها و روی برخی حروف کتیبه ها مشخص شده است . نیز اثر رنگ های آبی ، قرمز ، قهوه‌ای و سبز بر لبه طاقچه مانندی که اورنگ بران رویش ایستاده‌اند حاکی از آن است که هر پیکره جداگانه و دقیق رنگ شده بوده است . البته در سال 1910 م هرتسفلد جزئیاتی بیشتر در این نقوش مشاهده کرده بود که امروزه آسیب طبیعت از بینشان برده است.

مشخصات درون آرامگاه :

در جلو آرامگاه ایوانی دراز و کم عرض تراشیده‌اند که از میانش درگاه ورودی که دری سنگی داشته و اینک فقط بالای آن بجای مانده بدرون دهلیزی موازی با جبهه آرامگاه راه می یابد و 73/18 متر درازا ، 13/2 متر پهنا و 70/3 متر بلندی دارد با سقفی کاملاً مسطح . روبروی درگاه ورودی و عمود بر طول محور دهلیز در ارتفاع 05/1 متری اطاقکی مستطیل با 80/2 متر پهنا و 75/4 متر درازا کنده‌اند که دارای سقفی همسطح دهلیز می باشد با اندکی حالت شیروانی در ثلث درونی اش . درکف اطاقک سه حفره مستطیلی بطول 10/2 متر و ژرفای 05/1 کنده‌اند . عرض حفره ها 05/1 متر است با لبه ای به ضخامت 5/17 سانتیمتر که کار قاب در پوش سنگی را می نموده است . قصد بر آن بوده که دو اطاقک دیگر دو طرف اطاقک اول بکنند ولی با کمی پیشروی به سمت چپ در برخورد با مانعی در کوه بالاجبار درازای دهلیز را از طرف چپ دو برابر کرده واطاقکها را با سقفی شیب‌دار ساخته اند . جهت جلوگیری از نفوذ نم باران و برف بدرون حفره‌ها آبراهه‌هایی باریک در سه طرف هر اتاقک کننده‌اند که همگی یکی شده و در کف دهلیز از سمت راست دیوار بیرون می روند.

 

انتساب قبور :

هیچ نشانه و مدرکی در این زمینه در دست نیست . ولی از آنجا که در آرامگاه‌های هخامنشی همیشه قبر یا قبور روبروی درگاه را می کنده‌اند یکی از قبور اطاقک اول باید از آن داریوش باشد و دوتای دیگر هم احتمالا از آن پدر و مادرش که در بازدید از آرامگاه کشته شدند در مورد قبور دیگر هم دو فرضیه وجود دارد یکی اینکه آنها را برای نزدیکترین کسان داریوش ساخته بودند و دوم اینکه شاید 6 آزاده پارسی که داریوش را در سرکوب گئومات و رسیدن به شاهی یاری نمودند آنجا آرمیده اند . اما مسلم است که با وجود کتیبه‌های میخی انتساب قطعی آرامگاه به داریوش بزرگ اثبات شده است

آرامگاه خشایارشا ( 486-465 ق. م )

علی رغم خراب شدن تاج خشایارشا بقیه جزئیات مقبره بهتر از آرامگاه داریوش بزرگ مانده است . اما برخی اختلافات : دهلیز آرامگاه خشایارشا کوچک ( 3 متر در 60/6 متر ) و تنها یک اطاقک با سه قبر روبروی درگاه دراد . قبرها کمی بزرگتر از قبور آرامگاه داریوش اند ولی سرپوش مقعر دراند . سقف اطاقک هم حالت طاق منحنی دارد .

این آرامگاه کتیبه ندارد و علل انتسابش به خشایارشا عبارت است از :

نسبت به سایر قبور بیشتر خصوصیات حجاری وکارهای هنری دوره داریوش و خشایارشا را بیاد می‌آورد .

1.     در سمت راست آرامگاه داریوش واقع شده و از لحاظ نقوش بدان بسیار شبیه است .

این مقبره را در سینه صخره‌ای عمودی کنده‌اند که برای تراش آن وقت زیادی لازم نبوده . حال آنکه آرامگاه طرف چپ آرامگاه داریوش در صخره‌ای شیب‌دار و برجسته ایجاد شده که وقت زیادی می‌برده و معلوم است آنکه جای بهتری برگزیده زودتر دست بکار شده است .

محور طولی دهلیز آن درست موازی با جبهه بیرونی آرامگاه است و این ویژگی فقط در آرامگاه داریوش دیده می شود تاریخ آرامگاه را میان 480 و 466 ق. م تخمین می زنند . معلوم نیست چه کسانی با وی دفن شدند . مادرش که در آرامگاه داریوش دفن شده و ملکه اش ( امیستریس ) هم چهل سال بعد از او زیست . بنابر این احتمال می رود دو تن از برادران یا فرزندانش آنجا خفته باشند .

آرامگاه اردشیر اول ( 465-423 ق. م )

جبهه آرامگاه اردشیر بسیار گزند دیده و کهنه شده است . مختصر تفاوت آن با دخمه دارویش بزرگ یکی کوتاهتر بودن پایه آتشدان است و دیگر اینکه فر کیانی فقط یک حلقه صاف و بی مهره دارد . کلاه آزادگان 6 گانه نیز همه موهایشان را پوشانده و حالت حلقه ندارد .

درون آرامگاه به تقلید از آرامگاه داریوش کنده شده و سه اطاقک دارد . اما تفاوتهای عمده‌ای آشکار است . دهلیز آن یک مکعب مستطیل بدقواره و کم ارتفاع است . ( 40/2 متر ارتفاع ، 90/1 تا 20/2 متر عرض و 65/10 متر طول ) گوشه جنوب شرقی آن خیلی به دیوار جبهه نزدیک شده در حالی که گوشه شمال غربی‌اش خیلی در کوه پیشرفته است . اطاقکها کج و کوله و هر کدام تنها با یک قبر کنده شده اند . احتمالاً آن که روبروی در است و آراسته تر ، از آن اردشیر و دوتای دیگر هم از آن نزدیکترین کسانش ( ملکه داماسپیا و پسرش خشایارشای دوم که اندکی بعد از پدر مرد .)

آرامگاه داریوش دوم ـ‌ وهوک ـ ( 423 404 ق.م )

آخرین آرامگاه موجود در نقش رستم ، آرامگاه داریوش دوم می‌باشد . که علی‌رغم اینکه در بسیاری قسمتها دچار گزند فراوان شده است ولی در نقوش اورنگ بران و کاخ سالمتر از آرامگاه اردشیر اول می باشد . ویژگی منحصر به فرد این آرامگاه وجود پرهای فلس مانندی پشت گردن و جلو سینه شیر شاخداری است که بر گوشه‌های اورنگ نقش شده است که از جمله دلایل انتساب آن به داریوش دوم می باشد زیرا این مشخصه در قبور اردشیر دوم و سوم در کوه رحمت دیده می شود و لذا معتقدند که این آرامگاه زودتر ساخته شده . از دیگر دلایل که جهت انتساب آن ذکر می شود واقع شدنش در سمت غربی آرامگاه اردشیر و تقلید خصوصیات آن است . همچنین جبهه آرامگاه درست در مقابل کعبه زردتشت واقع شده و این نباید عمدی باشد . زیرا فاصله آرامگاه داریوش با اردشیر 37 متر است و همین فاصله در آرامگاههای دیگر رعایت شده . بنابراین کعبه زردشت که 70 متر از آرامگاه داریوش بزرگ فاصله دارد ، تقریباً در برابر کعبه زردشت قرار می‌گیرد .

درون آرامگاه تقریباً شبیه آرامگاه اردشیر می باشد . دهلیز آرامگاه تقریباً بحالت یک مثلث درآمده است . قاعده‌اش 80/10 متر طول دراد و پهنایش در مرکز 50/2 متر و در گوشه راست 37/1 و در گوشه چپ 40/1 متر پهنا دراد . ارتفاع دهلیز به 80/2 متر می رسد . دهلیز دارای سه اطاقک و هر اطاقک دارای یک قبر می باشد . محوریت کج دهلیز شاید بواسطه بی دقتی استادکاران بوده که البته زیاد قابل قبول نیست زیرا اطاقکهای آرامگاه با دقت و مستطیل شکل ایجاد شده‌اند . بنابراین باید قبول کنیم همانگونه که در آرامگاه داریوش بزرگ مشاهده می شود که دهلیز علی‌رغم موازی بودن با جبهه آرامگاه درازایش به یک طرف تمایل بیشتری دارد و این امر ناشی از برخورد با مشکلی در کوه بوده در آرامگاه داریوش دوم هم لاجرم یک چنین موردی پیش آمده که یک سمت دهلیز تقریباً موازی با جبهه آرامگاه و سمت دیگر بسیار در کوه پیش رفته است . در مورد انتساب قبور هم باید گفت به احتمال زیاد آنکه روبروی درگاه ورودی است متعلق به شخص داریوش است و دوتای دیگر هم یکی از آن ملکه پریزاد و دیگری نامشخص است .

آرامگاههای کوه رحمت :

در حاشیه شرقی مرودشت کوهی واقع شده که امروزه به کوه رحمت موسوم است ودر گذشته دور کوه مهر یا میثرا خوانده می شد . همین نام کهن دلالت بر تقدس آن نزد ایرانیان باستان می کند و بدین خاطر شاهان آخر هخامنشی یعنی اردشیر دوم وسوم و احتمالاً داریوش سوم بر سینه آن برای خود قبوری همانند قبور نقش رستم ایجاد نموده‌اند .

آرامگاههای اردشیر دوم وسوم :

در دامنه کوه رحمت و مشرف بر تخت جمشید ، دو آرامگاه صخره‌ای دیده‌ می شود که به سبک و اسلوب آرامگاه داریوش اول در نقش رستم کنده شده‌اند از لحاظ نمای خارجی همان نقوش موجود در قبور نقش رستم را می توان دید با این تفاوت که شیرهای شاخداری که بر گوشه‌های اورنگ شاهی نقش شده‌اند پشت گردن و جلو سینه‌شان پرهای فلس مانندی دارند که البته در آرامگاه داریوش دوم در نقش رستم هم این مورد مشاهده می شود. همچنین بر آن قسمت که حکم بام کاخ منقوش را دارد و اورنگ بران روی آن ایستاده‌اند شیرهای  غرانی نقش شده که رو به سمت راست در حال حرکتند . از لحاظ وضع داخلی نیز باید گفت درون آرامگاه شمالی دو قبر و برای آرامگاه جنوبی سه جفت قبر تهیه دیده‌اند که همگی بشکل مکعب مستطیل اند ( 20/1*2 متر )

هیچ دلیلی نداریم که بتوسط آن یکی از دو آرامگاه را به اردشیر دوم و دیگری را به اردشیر سوم منسوب کنیم . تنها براساس حدسیات است که آرامگاه شمالی را متعلق به اردشیر سوم و آرامگاه جنوبی را از آن اردشیر دوم می دانند . نکته قابل توجه این است که در آرامگاه شمالی ایوان جلوی درگاه ورودی تبدیل به سکویی عریض شده است که بواسطه پلکانی جدیدالاحداث که در آرامگاه جنوبی هم تعبیه شده می توان بدرون آنها راه یافت در برابر هر کدام از آرامگاهها بقایای ساختمانی به چشم می‌خورد که در واقع اتاقهای مخصوص آیین های مذهبی و متولیان آرامگاهها بوده است و امروزه دیوارهای آن را در جای اصلی ولی کوتاه بازسازی نموده‌اند .

               جهت داریوش سوم آخرین شاهنشاه هخامنشی نیز مقبره‌ای مد نظر گرفته اند موسوم به قدمگاه چاشتخوار که شرح آن در مقاله‌ای جداگانه ارائه خواهد شد .

 

دخواست همکاری در مستند نگاری رنگ های نقوش دوران هخامنشی

به اطلاع دانش پژوهان و مرمتکاران و محققان عزیز می رسانم اینجانب چند سالی است در مورد مستند نگاری رنگ های استفاده شده در نقوش و کتیبه ها و مجسمه های تاریخی دوران هخامنشی تحقیق و تابحال اطلاعات مناسبی در این مورد گرد آوری نموده ام . لذا از تمام علاقمندان و کسانی ک در این مورد راهنمایی یا کمک می خواهند و همچنین افراد و اشخاصی ک می توانند ب اینجانب یاری رسانند دعوت ب همکاری در این باره می نمایم .....

در این خصوص ب اطلاع شرکت های انیمیشن و فیلم سازی تاریخی که ب این رنگ ها جهت کار های تاریخی خود احتیاج دارند می رسانم در صورت نیاز با شماره من در صفحه اصلی وبلاگ تماس بگیرند . اینجانب جهت همکاری با تمام نامبردگان لحظه شماری می کنم ..... 

با تشکر

ناظم زارع

پیشینه مرمت در تخت جمشید

پیشینه مرمت

 4 ) مرمت‌های1357 تاکنون : اقدامات مرمتی، حفاظتی و نجات‌بخشی در این دوره مطابق با معاهدات و کنوانسیونهای بین المللی پس از تصویب کمیته فنی مطابق برنامه زمان‌بندی شده اجرا می‌گردد. گروه اجرایی بنیاد پژوهشی پارسه ـ پاسارگاد، کارهای اجرایی خود را از سال 1357 تاکنون با توجه به تحقیقات، مطالعه و آزمایشات گروههای علمی معتبری همچون : مؤسسة شرقی دانشگاه شیکاگو، مؤسسه ایتالیایی شرق میانه و دور (گروه ایزمئو) ، دانشگاه نیویورک طرح های حفاظتی و مرمتی و نجات بخشی آثار تاریخی کشور را مطابق با کنوانسیونهای بین المللی با همکاری استادکاران سنگتراش و مرمتکاران بومی زیر نظر سازمان میراث فرهنگی کشور تحت مدیریت کارگاهی بخش فنی در جای‌جای دیار همیشه جاوید ایران زمین انجام می‌دهد. عمده‌ترین کارهای این گروه را میتوان در آثار سنگی دوران هخامشی مشاهده نمود. سعی این گروه نجات آثار از ویرانی بیشتر است. با توجه به برنامه‌های طولانی مدت و کوتاه مدت وبا عنایت به اولویت‌ها، آثار مورد، مطالعه و بررسی قرارگرفته و مطابق با برنامه حفاظتی مرمتی کارها انجام می‌شود. این کار را با مستحکم ساختن قسمتهایی از بنا که احتمال افتادن و فرو ریختن دارد و اتصال پاره‌های شکسته به بدنه اصلی اثر و پر کردن ترکهاو شکافهای داخلی و سطحی سنگ انجام میدهند . از دیگر کارهای گروه به جای خود گذاشتن سنگهایی است که از محل اصلی بیرون آمده است ، همچنین مرمت و جایگزین کردن قطعات کوچک و بزرگ سنگهایی است که از محل اصلی خود فرو افتاده است . برای استواری ترکیب بناها و اتصال تکه‌های شکسته سنگها پس از پاره یابی و وصالی با چسب مخصوص از میله های فولادی به ابعاد گوناگون بر حسب نیاز استفاده میشود. این میله ها در داخل سوراخهایی که به وسیله مته های مخصوص ایجاد میشود قرار می گیر . در مواردی که اقتضا کند برای استوار ساختن و یا اتصال سنگها ،از وسائل نیرومند تری مانند تیر آهنهای معمولی یا بالپهن و مهارکشهایی با قدرت متناسب با نیازاستفاده میشود. سپس فضای خالی بین اجزاء آهنی و سنگ را به وسیله ملاتی از ماسه با دانه بندی مخصوص و سیمان با در صد مناسب به طریقی تزریق میکنند که این ملات بتواند در ریرترکها و شکافهای سنگها نیز نفوذو فضای خالی ایجاد شده را پر نماید. وقتی که قرار است عناصر معماری مورد تعمیر را در محل اصلی عملکرد خود قرار دهند. یعنی در محلی که متحمل فشار خواهد شد، میله را از داخل در تمام طول سنگ گذرانده و سپس دو سر آن را از دو طرف با پیچ و مهره محکم میشود. که به این عمل اصطلاحاً فولاد گذاری سرتاسری می‌گویند . در مواردی که فشار وارده بر سنگ خفیف باشد میله را فقط تا طول معینی از دو طرف محل شکستگی داخل سنگ قرار میدهند . و این عمل را اصطلاحاً فولاد گذاری غیر سرتاسری میگویند. همیشه باید پیش از اتصال سطوح قطعات شکسته به یکدیگر آنها را کاملا پاک کرد تا اینکه عملیات یکپارچه سازی به طرز صحیح انجام پذیرد. کار تمیز کردن به وسیله بروسهای فولادی انجام میگیرد. فقط هنگامی که استوار ساختن بنایی یا بخشی از یک اثر به علت ازبین رفتن و یا مفقود شدن ایجاب کند، سنگهای جدید را جایگزین سنگهای مفقود و یا عوامل معماری دیگر میکنند و یا قسمتهای شکسته به اتصال سنگهای جدید مرمت میشود و این کار وقتی صورت میگیرد که مطالعات آناستولوزی و پاره یابی اتمام یافته باشد و مطالعات ایستایی نیاز به کاربری سنگ جدید را اعلام نماید وبا توجه به مطالعات ساختاری سنگ مورد نیاز جهت امور بازسازی را انتخاب و مراحل ساخت قطعه مطابق الگو انجام می‌پذیرد وپس از به دست آوردن قطعه مورد نظر مطابق الگو عملیات باز سازی, مرمت و استحکام بخشی انجام می پذیرد. روند اجرای یک طرح حفاظتی و مرمتی را میتوان در چارت اجرایی این گروه دیدن فرمایید. آسیب‌شناسی تخصصی(کارشناسی وضعیت موجود) : در راستای مطالعه و بررسی یک اثر ابتدائی‌ترین اقدامی که انجام می‌شود کارشناسی وضعیت موجود است. در این مرحله موارد و نکاتی مورد توجه قرار می‌گیرد که بر اساس آن طرح حفاظتی و مرمتی تدوین می‌گردد. این اقدام توسط متخصصین مرمت و حفاظت از آثار و ابنیه تاریخی و فرهنگی انجام می‌گیرد و نیازهای پیش بینی شده طرح حفاظت، مرمت و نجات‌بخشی در این مرحله اعلام می‌گردد. که با توجه به نوع فرسایش و وضعیت موجود اثر طرح حفاظت و مرمت تدوین می‌گردد . طرح‌ حفاظتی، مرمتی، نجات‌بخشی: آثار در معرض خطر و اضمحلال که دارای قیدهای اضطرار هستند در این قالب مورد کارشناسی و تدوین طرح حفاظتی و مرمتی و نجات‌بخشی قرار می‌گیرند. که شامل : طرح حفاظت اضطرای و طرح حفاظتی و مرمتی است. طرح‌ حفاظتی و مرمتی: آثار تاریخی در هر جا و مکان که قرار داشته باشند و مربوط به هر دوره‌ای از تاریخ که باشد نیازمند توجه و نگهداری دقیق است تا بتوانند همچونان که تا کنون استوارانه نمود خود را بیان نموده‌اند شکوهمندانه حفظ و معرفی گردند. مستندنگاری : در راستای بیان موضوعات تخصصی تصاویر نقشه‌ها و اسلایدهائی با ویژگی و حساسیت خاص خود تهیه می‌شود که به عنوان مستندات طرح حفاظتی و مرمتی از آنها بهره‌گیری می‌شود. ساختارشناسی : تجزیه‌های شیمیائی پتروگرافیک و انکسار اشعه ایکس نشان میدهد که تمام سنگهائی که هخامنشیان بکار گرفتته اند سنگ آهک سخت و فشرده ای است که شامل حداقل 99% کلسیت خالص است و سنگهایی که در زمان حاضر برای تعمیرات مورد استفاده قرار میگیرند نیز از همین نوع هستند. مادامی که استوار ساختن بنایی یا بخشی از یک اثر به علت ازبین رفتن و یا مفقود شدن ایجاب کند، سنگهای جدید را جایگزین سنگهای مفقود و یا عوامل معماری دیگر می‌کنند و یا قسمتهای شکسته به اتصال سنگهای جدید مرمت می‌شود و این کار وقتی صورت می‌گیرد که مطالعات آناستولوزی و پاره‌یابی اتمام یافته باشد و مطالعات ایستایی نیاز به کاربری سنگ جدید را اعلام نماید وبا توجه به مطالعات ساختاری سنگ مورد نیاز جهت امور بازسازی را انتخاب و مراحل ساخت قطعه مطابق الگو انجام می‌پذیرد وپس از به دست آوردن قطعه مورد نظر مطابق الگو عملیات بازسازی, مرمت و استحکام بخشی انجام می‌پذیرد. رلوه وضعیت موجود: در این مرحله از طرح وضعیت موجود اثر با وسیله نقشه با جزئیات مشخص می‌گردد و آسیبها و فرسایشهای موجود را در آن مشخص و معرفی می‌نمائیم. این اقدام به صورت برداشت دستی با استفاده از روش مختصاتی و مثلثاتی انجام می‌گیرد و مستلزم دقت در حد میلیمتر است. با توجه به استفاده از علوم ژئوماتیک در راستای امور مستندنگاری وضعیت موجود میتوان در پاره از موارد نیز از نقشه‌های فتوگرامتری استفاده نمود لیکن باتوجه به میزان دقت و نوع ترسیم مورد نیاز در پاره‌ای از موارد این روش به خوبی جوابگوی نیاز مرمتکاران نیست. طرح موقت حفاظتی و مرمتی: پس از کارشناسی وضعیت موجود در صورت بحرانی بودن وضعیت ایستائی و بقاء اثر راهکارهای موقت و معتبری در قالب طرح حفاظت اضطرای پس ازا تبادل روشهای ممکن بین متخصصین و نتیجه‌گیری مثبت در اولویت اجرا قرار می‌گیرد. مطالعات استاتیکی: در عصر تکنولوژی و پیشرفته امروزی علوم مختلف را میتوان در راستای مرمت و احیاءآثار و ابنیه تاریخی به کار گرفت. در راستای محاسبه میزان مقاومت‌ استایکی و ایستائی آثار و ابنیه تاریخی از نرم افزارهای مختلفی استفاده می‌شود و این امر درصد خطا و اشتباه را در امر مرمت بسیار کم می‌کند. آسیب‌شناسی و مستندنگاری تخصصی: در راستای تهیه و تدوین طرح مرمتی و حفاظتی نتیجه مطالعات و بررسی‌های استاتیکی و آسیب‌شناسی تخصصی به همراه مستندنگاری‌های انجام شده طبقه بندی می‌گردد و در قالب طرح حفاظتی و مرمتی به مراجع ذیصلاح ارسال می‌گردد. فرایند آسیب شناسی آثار سنگی پیش از بررسی عوامل تخریبی و فرسایشی سنگ به طور اختصار عمده‌ترین آسیب‌های شناسائی شده را معرفی می‌نماییم. 1- باز شدن درزها و ترکها و خوردگی سنگها در اثر فشارهای مکانیکی ریشه‌های گیاهان و یا ترشح اسیدهای گوناگون،توسط گلسنگها  2- درزها، که ممکن است افقی،عمودی و یا مایل باشند 3- تورق و قطعه قطعه شدن، در این حالت سنگها به لایه‌ها و یا قطعات کوچکتر تبدیل می‌شوند4- حفره‌هایی که اندازه‌های مشخصی ندارند ولی می‌توانند ریز یا درشت باشند.  5- نوشتن یادگاری، حجاری اثر جدید بر روی آثار پیشین، شکستن محل بستهای فلزی به قصد ربودن فلز و سرب آن از آسیب‌ها محسوب می‌شوند عوامل موثر در تخریب پس از شناسایی آسیب‌ها به دلایل به وجود آمدن این آسیب‌ها می‌پردازیم. سنگ نیز مانند هر ماده دیگری در این جهان ناپایدار دستخوش فرسایش و دگرگونی است. فرآیندهای فرسایشی در یک تقسیم بندی کلی، تحت عنوان عوامل درونی و بیرونی نام‌گذاری شده‌اند که عوامل درونی مربوط به شرایط تشکیل سنگها، نوع، جنس سنگ و فعالیتهای تکوینی زمین می‌باشند. عوامل بیرونی به پارامترهای اقلیمی مانند تغییرات درجه حررات، بارش، جهت وزش باد، تبخیر، آلودگی‌های هوا و تخریب‌های انسانی مربوط می‌شوند که در اصطلاح به آن هوازدگی می‌گویند. و با توجه به واکنش سنگ در برابر پارامترهای فوق الذکر تعریف خاص خود را دارا می‌باشند مثل هوازدگی شیمیایی، فیزیکی، بیولوژیکی و در برخی موارد آسیب‌های انسانی را نیز هوازدگی انسانی نام‌گذاری کرده‌اند. عوامل درونی آسیب‌های ایجاد شده بر اثر شرایط پیدایش سنگ: اگر سنگها تحت فشار مداوم و تدریجی قرار گیرند، چین می‌خورند، تصور این امر چندان ساده به نظر نمی‌آید ولی تحقق آن در اعماق پوسته زمین و حرارت رو به افزایش است و به آسانی میسر است. البته نوع عکس‌العمل سنگها به حالت، جنس سنگ، مقدار نیرو، مدت زمان و تأثیر آن و دمای محیط بستگی دارد. ناهمواریهای سطح زمین به دلیل این نوع فعالیتهای درونی ایجاد شده‌اند و بدلیل چین خوردگی یا کشیدگی سطح زمین است که شکستگی در سنگها رخ می‌دهد که آن در کوه‌ها بصورت درز یا گسل است. اگر شکستگی با جابجایی بخش‌های طرفین آن همرا باشد گسل بوجود می‌آید که خود انواع مختلف دارد. درزها و شکستگی‌ها یکی از عوامل مهم تخریبی و فرسایش آثار سنگی با شمار می‌روند. درزها علاوه بر اینکه بین قسمت‌های مختلف آثار فاصله می‌اندازد، سبب ریختگی بخش‌هایی از آنها می‌شوند.  بافت سنگ‌ها یکی دیگر از عوامل درونی موثر در تخریب. نوع، اندازه، میزان جورشدگی و نحوه آرایش دانه‌های تشکیل دهنده سنگها است. که مقاومت آنها را در برابر هوازدگی تعیین می‌کند و با مطالعه مقاطع نازک میکروسکوپی می‌توان به اطلاعات فوق دست یافت رسوبی اولیه‌ی آن میکریتی و فاقد ذراتآواری است مقاومت شیمیایی و فیزیکی بیشتری دارد نسبت به سنگی که دارای قطعات میکروفسیل و یا سیمان اسپاریتی دارد. نوع کانی‌های تشکیل‌دهنده سنگ نیز در مقاومت سنگ موثر است مثلاً سنگ‌آهک‌های آذرین از مقاومت بیشتری نسبت به سنگهای آهکی برخوردارند. عوامل بیرونی تفکیک و تجزیه مواد در اثر عوامل فیزیکی، شیمیایی،بیولوژیکی را هوازدگی می‌گویند که انواع آن را مختصراً شرح می‌دهیم. 1ـ هوازدگی شیمیایی: «وقتی کانی‌ها در مقابل عوامل جوی مثل آب، دی اکسید کربن، اکسیژن واکنش نشان می‌دهند و تبدیل به کانی‌ها و مواد جدید گردند به‌آن هوازدگی شیمیایی گویند. که به دلایل گوناگون مانند تغیرات درجهPH ، اکسیداسیون، انحلال کربناسیون، هیدرولیز و هیدراتاسیون ایجاد می‌شوند و از این میان انحلال نقش قابل توجهی دارد.» هوازدگی شیمیایی در سنگها به صورت تبلور نمک و خوردگی سنگ یا رسوب‌گذاری و ایجاد حفره و پوسیدکی نمایان است. اساساٌ هر نوع خرابی و فساد سنگها که در تخت جمشید، پاسارگاد و نقش رستم بوجود آمده و هم اکنون نیز ادامه دارد بخاطر پدیده حل شدن جز به جز کلسیت در اثر نفوذ آب است. سپس همچنانکه آب در سطح و در میان سنگ جریان می‌یابد کلسیت بلورین آن رسوب شده و آب آن از سطوح روباز سنگ تبخیز می‌شود. همین مکانیسم اگر تنها عامل نباشد عمل مهمی در پوسیدگی آثار سنگی است.  2ـ هوازدگی فیزیکی : یعنی تجزیه مواد به طریقه تماماً مکانیکی که بوسیله عوامل گوناگون فراهم می‌شود.این تغییرات به نظام ملکولی آسیب وارد نمی‌کند و در حد خرد شدن کانی است نه در حد ملکول جسم.اساس این نوع تجزیه غالباً فشارهای نیروی جاذبه، تغییرات درجه حرارت، یخبندان، منافذ آزاد سنگها، آبگیری کانی‌هاکه با جذب آب متورم شده و گسستگی را تشدید می‌کنند و بافت و رنگ سنگ می‌‌باشد.قطعه قطعه شدن سنگها، باز شدن درزها و ترکها در اثر یخبندان، تورق، پوسته شدن سنگ نشانه‌هایی از هوازدگی فیزیکی می‌باشند.3 ـ هوازدگی بیولوژیکی : ترکیبی از تاثیرات فیزیکی و شیمیایی گیاهان و جانوران بر روی سنگهاست. گیاهان به دو گونه پست و عالی در تخریب سنگها موثرند. گیاهان پست مانند گلسنگها که با تولید اسیدهای خالص، املاح مورد نیاز خود را از سنگها به دست می‌آورند و گیاهان عالی مانند درخت‌ها و درختچه‌ها که دارای ریشه‌های نیرومند و دائمی هستند و به نسبتی که رشد می‌کنند مانند گوه در داخل شکاف‌ها جا می‌گیرند و فشار فیزیکی فوق‌العاده‌ای بر روی سنگها وارد نموده .گیاهان در اثر تنفس گازکربنیک تولید می‌کنند که این گاز در آب باران و برف حل می‌شود و تولید بی‌اسیدکربنیک می‌کند. به‌همین دلیل شدّت تخریبی آب را افزایش می‌دهد. با توّجه به اینکه دی‌اکسیدکربن موجود در خاک دارای بقایای گیاهی ده برابر دی‌اکسید موجود در آب باران است.گیاهان ضمن پوسیدن اسیدهای دیگری تولید می‌کنند که موجب خوردگی سنگ می‌شوند. جانوران نیز از عوامل تخریب بیولوژیکی هستند با لانه‌سازی و نوک زدن باعث آسیب رساندن به سنگ‌های نرم می‌شوند. ولی بیشترین آسیب رسانی توسط فضله گذاری این جانوران صورت می‌گیرد. باکتریها با تجزیه فضله‌ها و موادی که پرندگان جهت لانه‌سازی استفاده می‌کنند سبب تولید اسیدهایی می‌گردند که در انحلال سنگها موثرند. عمل اکسیداسیون و احیاء نیز موجب آسیب رسانی به سنگها می‌گردند. بعضی از باکتریها سولفورها را تبدیل به اسید سولفوریک می‌نمایند و سبب خوردگی سنگها می‌گردند. 4ـ آسیب‌های انسانی این آسیب‌ها نیز از مهمترین عوامل تخریب محسوب می‌شوند. تخریب محل بست‌های فلزی، نوشتن یادگاری‌ها، و بارشهای اسیدی که در اثر آلودگی‌های محیطی(کارخانه‌ها)ایجاد می‌شوند و یا حذف یک اثر و حجاری اثر تازه از آسیب‌های انسانی مخرٌب می‌باشند.