تخت جمشید ( پارسه )

تخت جمشید ( پارسه )

پارسه سکوت نیست ُ حقیقتی است که بر سنگ نوشته اند .
تخت جمشید ( پارسه )

تخت جمشید ( پارسه )

پارسه سکوت نیست ُ حقیقتی است که بر سنگ نوشته اند .

معماری تخت جمشید

تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده اند ساخته شده است                              .  ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند                              .

معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند                                    .
تخت جمشید                                         
در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد . بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود . پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد . از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینة یک یا چند نفر است . کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند . گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند . اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شد عبارت از : گندم و گوشت )) اسکندر مقدونی )) در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، آنرا به آتش کشید.تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند                                 .
ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد                .           چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد                                    
امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد. تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است. تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است                                         .
 
تخت جمشید تنها یک مجموعه ی معماری نیست ، بلکه آینه ای است که در آن علم و فن و هنر واعتقادات ایرانیان کهن انعکاس یافته است . تخت جمشید یک مدرسه است ، یک کتاب ، یک روایتگر پیر . می توان گفت که تخت جمشید اولین سازمان ملل واقعی دنیا بوده است                                    .
بنای تخت جمشید در حدود سال 518 پیش از میلاد به فرمان داریوش هخامنشی                                                                                                   آغاز   کار ساختن بناهای تخت جمشید در زمان داریوش اول (522 تا 486 ق . م ) آغاز و تا زمان اردشیر سوم ( 359 تا 338 ق . م ) در مساحتی به وسعت 13 هکتارساخته و ادامه یافت .مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گرانبها ( طلا - نقره - مس ) عاج ، لا جورد ، عقیق و...... دیوارهای تخت جمشید در برخی جاها به ضخامت 5/5 متر بوده و قطعه سنگهای به کار رفته به وزن بیش از 45 تن میرسیده                                              .
تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است


تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد . تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکتهای زرین ، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد . اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند . به نو شته ی مورخین با ستان ثروت تخت جمشید با 10000جفت اسب وقاطر و 5000 جفت شتر حمل و غارت شد . بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشند.بگفته مورخین باستان تخت جمشید ۳ شبانه روز در آتش می سوخت وچهل شبانه روز از آن دود بر میخواست.                                                                                  
................................................................................
یک نکته ی مهم : محققین به این نکته ی مهم رسیده اند که اگر نقشه ی امپراطوری هخامنشی را بنگریم و یک خط از شمال شرقی ترین نقطه ( سغد ) تا جنوب غربی ترین نقطه ( حبشه ( بکشیم و یک خط از شمال غربی ترین نقطه ( یونان ) تا جنوب شرقی ترین نقطه ( هند ) به صورت ضربد ر بکشیم مرکز تقاطع این دو خط محل ساخت تخت جمشید می شود ، که این خود جای تامل و اند یشیدن دارد                                         .
بر فراز تپه سنگی کوه رحمت در جلگه مرودشت در فاصله 45 کیلومتری شمال شرقی شهر شیراز ویرانه های به جامانده از کاخ تخت جمشید نمایان است                                                        .
بنای تخت جمشید یکی از عظیم ترین ، باشکوه ترین و زیباترین مجموعه های تاریخی ایران و جهان است. این بنای مجلل به فرمان داریوش اول ( در 520 ق.م. ) شکل گرفت. وی می خواست پایتختی در کشور خویش احداث کند که همتا نداشته باشد. به همین دلیل جلگه وسیع مرودشت رادر مرکز خاک " پارس " واقع شده بود و پیشینه تاریخی بس کهن داشت انتخاب کرد وبر دامنه صخره کوه رحمت بنای تخت جمشید را بنیان نهاد                               .
تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت                                                .
طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد. برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است. چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است                                              .
خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود. این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید. بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام " دم چلچله " به هم متصل کرده اند. در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود. فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد.عملا" امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شا اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید                                .
بر اساس نظر تاریخ نگاران این بنا حدود 200 سال آباد و مورد استفاده شاهان بوده است تااین که در پی حمله اسکند مقدونی به ایران ( 330 ق.م . ) به دست وی در آتش سوخت و از آن پس متروک شد. وسعت کلیه ساختمان های تخت جمشید حدود 135000 متر مربع ارتفاع کف ساختمان های آن از دشت از 8 تا 18 متر است                                       .
از تمامی آنچه روزگاری تخت جمشید نامیده می شد امروز ظاهرا" چیزی بیش از چند ستون و پلکان و سردر ویران شده باقی نمانده است. شگفت این همین ویرانه ها نیز پس از گذشت دو هزار وپانصد سال همچنان هنر شکوهمند و معماری بی همتای هخامنشیان را نشان می دهند              .                                .

 برای درک اهمیت این خرابه ها باید به رمز هنر و معماری هخامنشی پی برد. هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند                             
هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند. شاید اولین بار در تاریخ بشر بود که ذوق سرشار ، ثروت بی کران و اراده استوار در یک نقطه از جهان به هم رسیدند تا چیزی آفریده شود که هنر شناسان و تاریخ نکاران آن را هنر و معماری هخامنشی بخوانند.

 

توصیف آرامگاه صخره ای نیمه تمام هخامنشی ( چاشتخوار) :


                این آرامگاه که در نوع خود یکی از با ارزشترین اثر تاریخی می باشد در فاصله تقریبی 50 کیلومتری شرق
تخت جمشید ودر منتهی الیه شرقی کوه مهر ( رحمت ) حد فاصل روستای چاشتخوار و  خان آباد واقع شده و به سبب قرابت یا روستای مذکور به مقبره چاشتخوار معروف می باشد .

فرم و هیئت این آرامگاه شباهت زیادی با آرامگاههای اردشیر دوم و سوم در تخت جمشید دارد . با این تفاوت که قسمت جلویی این اثر دارای دو سکوی پله ای شکل پلکان دار است ولی آرامگاه های موجود در تخت جمشید دارای یک سکوی فاقد پلکان . ارتفاع خیز سکوی اول و دوم در مقبره چاشتخوار به ترتیب 30/3 و 30/4 متر و طول و عرض سطح افق هر دو سکو برابر و تقریباً 13*21 متر می باشد در طرفین سکوی دوم آرامگاه دو پلکان سنگی یکپارچه و متصل به کوه وجود دارد که هر کدام دارای 18 پله می باشند .

با توجه به ابعاد و ارتفاع آرامگاه و نوع ابزار بکار گرفته شده جهت تراش بدنه صخره ها این اثر مربوط به دوره هخامنشی می باشد که شاید بدلیل مرغوب نبودن جنسیت سنگ کار آن به اتمام نرسیده و نیمه تمام رها شده . با مشاهده عینی قسمت پیشانی این آرامگاه برفراز سکوی دوم بنظر می آید که بجای در آوردن اطاقی با ستون نماهای جانبی و درب دار بخش اعظمی از فضا را بطور منظم و یکنواخت شبکه بندی و در دو ردیف فضاهایی مشابه استودان درآن ایجاد نموده اند که فضاهای پائین تری دارای ابعاد و اندازه های بیشتری نسبت به فضاهای بالاتری هستند و هر فضا با کادری سنگی محصور گردیده در خصوص این اثر تاریخی و کاربرد آن که به تاریخ 10/9/54 تحت شماره 1219 در فهرست آثار ملی ثبت گردیده نظریات متفاوتی مطرح هست . یک گروه معتقدند که این اثر به هدف ساخت یک مقبره جهت یکی از شاهان هخامنشی ایجاد شده  و برخی دیگر معتقدند که این اثر یک معبد هخامنشی است و برای اثبات این مدعا به وجود چشمه آب پائین اثر استناد می کنند عده ای آنرا ترکیبی از معبد و آرامگاه ساخته شده در دوره هخامنشی می دانند و                                                                                                                                  پاره ای هم آنرا قدمگاه حضرت علی می دانند . تقریباً در فاصله 70 متری غرب این آرامگاه گورستانی وجود دارد                                                     
می توان آنرا کلکسیونی از مقابر از ادوار پیش از اسلام تا زمان حال دانست که دارای دو ساختمان غسالخانه و بنای کوچک گنبددار امامزاده سیدالدین می باشد .

درست درمقابل آرامگاه در فاصله تقریبی 100 متری آن آثار تپه تاریخی دیگری بنام تل گچی با دوره تاریخی اسلامی نمایان است که مدارک تاریخی سطح الارضی قابل ملاحظه ای از جمله سفال در اطراف آن بچشم می خورد و علاوه بر اینها در پای آرامگاه و مقابل آن چشمه آبی از دل زمین و زیر صخره کوه به بیرون می جوشد و به سمت دشت جنوبی اثر جاری می گردد که بسیار با صفا و زیبایی خاصی را به اثر بخشیده این چشمه به چشمه شیرین یا قدمگاه معرف است از آنجا که اداره راه و ترابری ارسنجان قصد دارد که پروژه جاده سازی خان آباد به چاشتخوار را که درست در محدوده عرصه این اثر عبور کرده بهسازی و توسعه دهد لازم دانسته که هر چه سریعتر حریم این اثر تهیه و تصویب گردد و بهمین خاطر در نقشه حریم سعی شده که سه اثر تاریخی فوق الذکر ( مقبره نیمه تمام ـ گورستان ـ تپه گچی ) که نزدیک بهم هستند در یک عرصه مشترک قرار گیرند تا هم کار حفاظت آنها آسانتر باشد و هم به سبب قرابت با هم دارای حریم واحدی باشند .

علاوه بر محدوده عرصه در اطراف مقبره و خصوصاً روی بلندای کوه آثار قبور متعدد سنگی ( خرف خانه ها) و آثار معماری سنگی دوره اسلامی وجود دارد که سعی شده آنها درون محدوده حریم یک قرار گیرند ضمناً جهت رسم خطوط حریم یک که دقیقاً با دوربین نقشه برداری گردیده در جهات چهار گانه نیاز به شاخص بود که برای سمت شمالی خط الرأس کوه و قسمت جنوبی کانال زه کش و اثر جاده خاکی و قسمت شرقی جاده آسفالته و قسمت غربی هم انتهای قبرستان بعنوان شاخص کار در نظر گرفته شده . 

پیشینه کتیبه نگاری


پیشینه کتیبه نگاری در جهان

    تقریبا قطعی است که نخستین آثار خطی بشر نوشتن بر روی مواد سخت مانند خشت ، عاج و در دوره های بعدی بر روی سنگ بوده است ؛ چه این مواد تا مدت درازی باقی می مانند و گذشت زمان و عوامل طبیعی به سادگی آن ها را از میان نمی برد. بعدها که موادی مانند پاپیروس و کاغذ کشف شد، نگارش بر سنگ و مواد سخت تدریجاً منسوخ شد. پس سنگ نبشته ها یا آنچه در حکم سنگ نبشته است ، یعنی نگارش بر روی اشیاء سخت را باید کهن ترین شکل کتیبه نگاری دانست. نگارش بر روی مواد سخت و سنگی در میان همه ملت هایی که پیشینه تاریخی کهنی دارند، به گونه های متفاوت دیده می شود و در سراسر جهان نمونه هایی از رواج آنها را می توان دید.

 

در چین

    نوشته های کهن چینی بیشتر بر روی برنز بوده است و قدمت آن ها به حدود یک هزار و پانصد سال پیش از میلاد می رسد . نوشته هایی جدیدتر از این تاریخ بر روی استخوان نیز از شمال چین بدست آمده است. همچنین قصیده هایی بر روی سنگ از حدود سده دوم میلادی در دست است. اختراع کاغذ در یکصد سال پیش از میلاد به سنّت کتیبه نگاری در چین پایان داد.

 

در هند

    هندی ها در آغاز تاریخ خود ، از برگ نخل برای نوشتن بهره گرفتند و مهمترین نوشته های آن ها نوشته های «آشوکا»، امپراتور بزرگ هند، به زبان «پراکریت» (= زبان های هندی میانه که در نمایشنامه های سانسکریت برای گفتار طبقات عامه به کار می رفت ) است که مربوط به سده سوم پیش از میلاد است .

در بین النهرین

    در بین النهرین آثار هم کهن تر است و هم متنوع تر. آثار سومری به هزاره چهارم پیش از میلاد مربوط می شوند که غالباً بر روی خشت هایی نوشته شده که با دوام اما سبک بوده اند و برای نوشتن و حمل و نقل مناسب، این خشت ها را پس از نوشتن در آفتاب می گذاردند تا خشک شود.

 

پیشینه کتیبه نگاری در ایران

    سنت کتیبه نگاری در ایران پیش از اسلام محدوده ای گسترده دارد و مطابق روش معمول زبان شناسی تاریخی این محدوده تاریخی به دوره باستان و میانه تقسیم شده است. دوره باستانی محدوده ی زمانی پادشاهی هخامنشیان و دوره ی میانه عمدتاً دورۀ اشکانیان و ساسانیان را در برمی گیرد، هر چند سنت نگارش کتیبه به خط های میانه تا قرن های چهارم و گاه بعدتر نیز در میان ایرانیان رواج داشته است. از دورۀ پیش از هخامنشیان نیز کتیبه هایی به خطوط غیر ایرانی مانند سومری ، ایلامی و خط میخی  بین النهرینی و کتیبه های اوراتو و حتی اخیراً کتیبه هایی در جنوب خراسان (= لاخ مزار، بیرجند) بدست آمده است که برخی وجود خط تصویری را در آن ها نیز احتمال می دهند.

 

معرفی آثار تاریخی نقش رستم و نقش رجب

نقش رستم :

نقش رستم یکی از مهمترین و زیبا ترین آثار باستانی سرزمین همیشه جاوید پارس می باشد که آثار مهمی را از دوران عیلامی ، هخامنشی و ساسانی در خود جای داده است . بر سینه این کوه مقبره های بسیار عظیمی به جای مانده ، که شهریاران هخامنشی در آنجا آرمیده بوده اند و از راست به چپ ، این قبور منسوب به خشایارشا ، داریوش کبیر ، اردشیر اول و داریوش دوم می باشد. در پائین کوه هم آثار بسیار زیبایی از دوران ساسانی حجاری شده که به ترتیب از راست به چپ عبارتند از :

نقش اول تاجگذاری نرسی ( 304-294 م) پسر شاپور یکم شاه ساسانی می باشد که حلقه شهریاری را از آناهیتا خدای آب ( شاپور دختک ، همسر نرسی ) دریافت می کند. نقش دوم که در زیر آرامگاه داریوش کبیر قرار دارد مشتمل بر دو نقش است که نشان دهنده پیروزی بهرام دوم ( 294-273 م ) بر دشمن خویش می باشد. نقش سوم که زیبا ترین ، مجلل ترین و پر افتخار ترین نقش دوران ساسانی است نشانگر شکوه و بزرگی شاپور اول ( 270-239 م ) شاه ایران می باشد که والرین امپراطور روم در مقابل او زانوی تسلیم بر زمین زده است . نقش چهارم نشانگر پیروزی هرمز دوم ( 309-302 م ) بر دشمن خویش می باشد در بالای این نقش حجاری دیگری دیده می شود . نقش پنجم احتمالا تصویر شاپور دوم ( 379 309 م ) می باشد. نقش ششم ، که مربوط به زمان عیلامیان (700 قبل از میلاد‌) است که نقش بهرام دوم ( 294-274 م ) همراه با خاصان و نزدیکانش بر روی نقش عیلامی حجاری شده است . در هر دو طرف نقش بهرام هنوز آثاری از نقوش عیلامی دیده می شود.

آخرین نقش متعلق به تاجگذاری اردشیر بابکان ( 239 224 م ) اولین پادشاه ساسانی است که حلقه شهریاری را از اهورامزدا دریافت می دارد. از دیگر آثار موجود در نقش رستم بنای سنگی موزون و استواری است که کعبه زرتشت نامیده می شود و از مهمترین آثار منحصر به فرد عهد هخامنشی به شمار می آید. درباره این بنا نظرهای مختلفی وجود دارد. در نقش رستم ، آثار دیگری همچون چاه آب و دو آتشدان سنگی نیز مربوط به عصر ساسانیان به چشم می خورد.

کعبه زرتشت :

این ساختمان بسیار زیبا و مکعب شکل روبروی کوهستان که نظر شما بینندگان را به خود جلب می نماید در این دو قرن اخیر به نام « کعبه زرتشت » نامیده شده است زیرا خیال کرده اند که با آئین زرتشت پیامبر ایران باستان رابطه داشته است . مهارت و دقتی که در برش و حجاری سنگهای حجیم سفید و مشکی این بنا به کار رفته ،‌استادی هنرمندان و سبک معماری دوران هخامنشی را به خوبی می نماید. این بنا توسط مهاجمین نا آگاه به سختی آسیب دیده ولی در عین حال به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران مورد توجه می باشد. قسمت زیرین بنا تو پر ساخته شده اما در بالای ساختمان اطاقی با اندازه 5/2 * 5/2 متر وجود دارد که کاربرد آن مایه بحث بسیار شده است . عده ای آن را آتشکده می دانند اما محل آن و بی نفوذ بودنش این فرضیه را مردود می سازد. گروهی آن را محل نگهداری اسناد و یا حتی جای نگهداری جسد مومیائی شده شاهان می دانند که پیش از ساختن آرامگاهشان آنجا به امانت گذاشته می شدند. اما پلکان بلند و سخت این بنا و محل تنگ آن این فرضیه را هم مردود می کند. بهترین تعبیر آن است که این بنا را برای آرامگاه ساخته بودند ،‌ولی بعد که داریوش بزرگ نوع آرامگاه شاهی را از بنای ساختمانی به مقبره درون کوه در آورده شده تغییر داد ، این بنا را هم برای کار دیگری گذارده بوده اند.

یک پلکان سی پله ای برای این ساختمان ساخته بوده اند که قسمت فوقانی آن توسط عده ای نا آگاه در طول دوران تاریخی آن نابود گردیده است . کتیبه طولانی که در اطراف دیوار پائینی این بنا نقش شده است یکی از شاپور یکم ساسانی است که به سه زبان پهلوی ساسانی ( پارسی میانه ) ، پهلوی اشکانی و یونانی حک گردیده است و موضوع اصلی آن شرح حوادث تاریخی دوران شاپور اول و به خصوص جنگ ایران و روم است که در آن جنگ سه امپراتور رومی گردیانوس ، فیلیپ عرب و والرین به سختی شکست خوردند و این آخری پس از اسارت در بیشاپور زندانی گشت ( 262 . م ) کتیبه دیگر در زیر کتیبه شاپور اول است و به زبان پهلوی اشکانی و در 19 سطر است که به دستور کرتیر موبد موبدان نقش شده است . کریتر ضمن معرفی خود و القابش به شرح خدماتی که در راه دین زرتشت انجام داده می پردازد و از رسیدنش به جایگاه موبد بزرگ و دادور ( قاضی ) تمام کشور و سرپرستی معبد آناهیتا سخن می راند .

 

 

 

 

 

 

 

 

اولین نقش :

این فضای خالی بزرگ حجاری نشده ای که به چشم می خورد شاید به منظور حجاری حوادث تاریخی اواخر دوران ساسانی تهیه گردیده بوده ، اما فرصت اتمام آن به دست نیامده است . طول این مجلس 10 متر و ارتفاع آن 5 متر می باشد و حدود 2 متر بالاتر از سطح زمین در مرکز این قسمت حجاری نشده کتیبه بیست سطری به زبان فارس حک گردیده است که بسیار جدید است و راجع به تقسیم آب مصرفی برای زمینهای مزروعی کنار نقش رستم می باشد و اهمیت تاریخی ندارد.

دومین نقش :

تاجگذاری نرسی ( 294 تا 304 میلادی )  نرسی پسر شاپور یکم و فرمانروای ارمنستان در سال 294 . م بر بهرام سوم پسر بهرام دوم و نوره بهرام اول ( یعنی پسر برادر زاده خود ) شورید و تاج و تخت ایران را به دست آورد. این نقش صخره ای بسیار مشهور ، تاجگذاری نرسی را نشان می دهد. حلقه دیهیم دار شاهی میان او و نقش زنی تاجدار قرار دارد و مانند آن است که نرسی آن را از دست آن بانو می گیرد. بانوی مذکور در سمت راست ایستاده است . موهای مجعدش در بالای تاج کنگره داری آراسته گشته و لباس بلند و آویزانش با کمر بندی بسته شده و با دکمه ای روی سینه اش و زیر گردنبندی گوهر نشان استوار گردیده است. معمولا این نقش را تصویر آناهیتا الهه باروری و خانواده و نماد آب و آبادانی می دانسته اند اما ع . شاپور شهبازی استدلال کرده است که وی شاپور دختک همسر نرسی است زیرا از لحاظ مقام پائین تر از پادشاه نشان داده شده است و چنین امری در مورد الهه بین پادشاه و بانوی تاجدار ، مردی را با اندازه ریز تر نشان داده اند که صورت و سر او به سختی آسیب دیده است ولی احتمالاً ولیعهد نرسی یعنی هرمز ( دوم ) می باشد. پادشاه تاج گوی مانندی دارد که در سطحی بالاتر از تاج الهه حجاری شده است و این امر برتری شان او را بر بانوی تاجدار می نماید. پادشاه پیراهنی آراسته بر روی شلوار چین دار خود پوشیده است و زینت آلات و تاج و لباس و نوارهای افشان او در این شاهکار هنری جلوه گر می باشد. در پشت سر شاه بزرگ زاده ای ایستاده است که انگشت سبابه دست راست خود را به رسم آن روز به ادای احترام بالا نگاه داشته است.

سومین نقش :

پیروزی بهرام دوم ( 274 تا 294 میلادی ) را بر دو دشمن خویش نشان می دهد. این نقش در دو صحنه یکی بالای دیگری که به وسیله خط باریکی از هم جدا گشته اند حجاری شده است . بهرام سوار بر اسب چهار نعل به سوی دشمنی سواره می تازد و نیزه بلند خود را چنان بر او زده که نیزه دشمن شکسته شده است . در پشت سر بهرام سواری آراسته درفشی را به دست گرفته است که میله ای افقی مزین به سه گوی بر فراز آن است و دو طره پارچه ای از آن آویخته است . شاید این همان درفشی باشد که آمیانوس مورخ رومی می گوید ساسانیان به هنگام حمله برمی افراشتند و رنگ آن سرخ همچون شعله آتش می بوده . از زیبائی های این نقش یکی روکش پارچه ای منگوله دار اسب است و دهانه و لگام آراسته آن و دیگری تیردان بلندی که بر ران راست پادشاه آویخته شده . در این صحنه نقش یک سرباز رومی هم حجاری کرده اند که بر زمین افتاده و زیر اسب بهرام لگد کوب گشته است .

چهارمین نقش :

پیروزی شاپور اول ( 239 تا 270 میلادی ) بر والرین امپراطور روم را نشان می دهد. در زمان شاپور یکم سه امپراطور رومی به ایران حمله ور شدند. یکی گردیانوس جوان بود که در 242 . م کشته شد . دیگری فیلیپ عرب بود که در برابر شاپور ناچار به عجز شد و قبول کرد باج سالیانه بپردازد و سوم والرین بود که در 262 میلادی با هفتاد هزار سرباز و امیر و سناتور رومی به دست ایرانیان اسیر گشت . شاپور پیروزی خود را در چند نقش ( در نقش رستم و بیشاپور ) حجاری کرد و همچنین در کتیبه سه زبانی خود بر دیوار کعبه زرتشت در نقش رستم توصیف نمود. شاپور در این کتیبه می گوید : « والرین با سپاهی که مشتمل بر 29 گروه اروپائی بود ( وی یکی یکی آنها را نام می برد ) و به هفتاد هزار نفر بالغ می شد به جنگ ما آمد . در اطراف الرها و ادسا جنگ بزرگی بین ما و امپراطور والرین در گرفت . ما امپراطور والرین را با دستهای خویش اسیر کردیم ! فرماندهان نیروی نظامی ، استانداران ،‌سناتورها و افسران عالی رتبه او را به اسارت گرفتیم و همگی آنها را به ایالات ایران انتقال دادیم .

این صحنه پیروزی شاپور از زیبا ترین نقش برجسته های تاریخی نقش رستم است و از حادثه ای حکایت دارد که مایه سرفرازی ایرانیان می باشد. شاپور با تاج کنگره ای و جامه آراسته سوار بر اسب رو به سمت چپ نقش شده است و در پیش او فیلیپ عرب امپراطور باج گذار رومی زانو خم کرده است ( اینکه عامه عقیده دارند این امپراطور زانو زده ، والرین است ، اشتباه است ) پادشاه یک دست خویش را به طرف او دراز کرده تا نشان به اهتزاز در آمده چنانکه گفتی با شتاب دویده است تا پیش پادشاه ایران به زانو درآید. وی هر دو دست خویش را به حالت بخشش به جلو دراز کرده است . بزرگی و عظمت پادشاه از لباسش ؛ زینت آلات او ( گردنبند ، دستبند و تا ) و طرز آرایش موهای چین دار و بر شانه ها افتاده اش و نیز دهنه و زین و لگام اسب مغرورش همه نشانی از عظمت او دارد. کنار شاپور امپراطور رومی دیگری ایستاده است که شاپور مچ او را به نشانه اسیر گرفتنش به دست دارد و این امپراطور اسیر والرین می باشد. چنین به نظر می رسد که افراد این نقش کاملاً زنده می باشند و این امر مهارت و استادی هنرمندان دوره ساسانی را تائید می نماید. در پشت سر اسب شاه تصویر موبد بزرگ کریتر دیده می شود که کلاهی بیضی شکل مزین به نشان قیچی به سر دارد و انگشت سبابه دست راست خویش را به نشانه احترام به سوی شاپور دراز کرده است و گردن بند مرواریدی آراسته شده به گردن دارد و بالا پوشش با سنجاقی در جلو سینه قفل شده است .

در پائین نیم تنه کریتر ، کتیبه او به زبان فارسی میانه در 48 سطر حجاری گردیده که بسیار آسیب دیده است . موضوع این کتیبه مانند سایر کتیبه های دیگر وی ،‌در قسمت اول او را معرفی می کند و القابش را باز می گوید و در قسمت دوم معراج او را شرح می دهد.

پنجمین نقش :

در زیر مقبره اردشیر اول یک مجلس حجاری با دو نقش دیده می شود. نقش بالایی متعلق به آذر نرسه (؟) یا شاپور ذوالاکتاف (؟) می باشد ( 379 تا 310 میلادی) این نقش تقریباً به طور کامل از بین رفته است . نقش پائین متعلق به هرمز دوم می باشد. ( 310 تا 302 میلادی ) هرمز دوم نوه شاپور اول ساسانی است . این نقش صحنه پیروزی هرمز را بر دشمن او نشان می دهد. پادشاه چهار نعل بر دشمن خود تاخته و اسب دشمن را سرنگون کرده است . دشمن رومی دارای ریشی است که پائین آن را بریده اند و کلاه خودش مانند خودهای رومی آرایشی تاج مانند دارد .تیردان بلندی در کنار پای راست پادشاه دیده می شود. اسب پادشاه به نحو جالبی با زینت آلات پشمی و منگوله بر روی ران اسب تزئین یافته . دم اسب به شکل گوئی گره خورده و اسب با افسار و یراق زرین تزئین شده است . در پشت سر پادشاه پرچمدار دیده می شود.

ششمین نقش :

در زیر مقبره داریوش دوم و روبروی کعبه زرتشت ،‌نقش حجاری شده ای مربوط به دوران ساسانی نظر بینندگان را به خود جلب می نماید. طول این نقش 6/7 و بلندی آن 3 متر می باشد. در این نقش یک سوار تاج داری نیزه خود را بر گردن دشمن فرو کرده است . تاریخ و شخصیت این پادشاه فاتح مشخص نیست ولی به عقیده بعضی از دانشمندان این نقش متعلق به شاپور دوم می باشد ، ( 379 309 میلادی‌) با این قرینه که تاج او شبیه تاج شاپور بر روی سکه های اوست تائیت می شود ، نیزه دشمن شکسته شده و اسب او از پشت به زمین نشسته است .

چاه آب :

این چاه آب و یا مخزن به منظور ذخیره آب به شکل یک پنج ضلعی نامنظم در پای کوه کنده شده است که بلند ترین ضلعش 20/7 متر و بقیه اضلاعش 5/5 متر طول دارد . شاید به علت قداست منطقه به خصوص در دوران ساسانی ،‌برای بازدیدکنندگانی که به زیارت آثار اینجا می آمده اند و یا برای اسبان آنها مخزن آبی لازم می بوده است و شاید هم این را برای مراسم مذهبی از کوه در آورده اند.

هشتمین اثر :

نقش بهرام دوم و خانواده اش که روی یک حجاری  قدیمی عیلامی کنده شده است . این قسمت از کوه ،‌نقشی از اوایل هزاره اول و متعلق به فرمانروایان عیلامی داشته است که بعدها با ایجاد نقش بهرام دوم صدمه شدیدی دیده اما از این نقش هنوز دو قسمت مانده است : یکی در سمت راست که مردی را با لباس بلند و کلاه لبه تیز نشان می دهد و دیگری در سمت چپ که الهه ای را بر تختی از مار می نماید. نمونه کامل این نوع حجاریها در کورنگون ممسنی به جای مانده است و از روی نمونه های باقی مانده به خوبی می توان شکل اصلی این نقش از میان رفته را بازشناخت . بهرام دوم ساسانی (274 تا 294 . م ) قسمتی از نقش عیلامی را محو نمود و بر جای ان مجلسی حجاری کرد که خودش را ایستاده و درمیان یاران و افراد خانواده اش نشان می دهد.

تاج پادشاه مزین به نقش عقاب است که پرنده مخصوص ایزد بهرام ، ایزد پیروزی بوده است . پادشاه جامه ای بسیار آراسته دارد و دسته شمشیر بلندی را به نشانه قدرت با دو دست گرفته است . در سمت چپ نقش بهرام ، نیم تنه سه شخصیت مهم در حالی که به بهرام می نگرند نقش گردیده . نزدیکترین نقش به پادشاه ، ملکه بهرام دوم « شاپور دختک» است . دو نقش دیگر که کلاه های آنان با سر گاو و پلنگ تزئین یافته ، احتمالاً شاهزادگان ساسانی می باشند. نفر چهارمی بدون ریش است و انگشت سبابه دست راست خویش را به اداری احترام به بهرام بالا برده . تصویر او با گردنبند آراسته و کلاهی که نشان قیچی بر روی آن است ، وی را به عنوان کریتر موبد بزرگ دوره بهرام مشخص می کند. نفر پنجم که با موهای پر پشت اما بدون کلاه و با ریش بلند و آراسته و کلاهی که نشان قیچی بر روی آن است ، وی را به عنوان کریتر موبد بزرگ دوره بهرام مشخص می کند. نفر پنجم که با موهای پرپشت اما بدون کلاه و با ریش بلند و آراسته نشان داده شده است ، دستش را به ادای احترام بلند نکرده « نرسی‌» عموی بهرام دوم می باشد. در سمت راست پادشاه نقش بزرگانی که انگشت های خود را به علامت احترام بالا نگاه داشته اند دیده می شود. در بالای این نقش در قله کوه ستونی استوانه ای از سنگ کوه تراشیده اند که احتمالا بر آن آتش می افروخته اند تا توسط آن پیام برسانند و یا مسافران را به محل راهنمایی کنند .

نهمین نقش :

آخرین نقش ، تاجگذاری اردشیر اول بنیاد گذار دولت ساسانی را نشان می دهد ( 224 تا 239 میلادی ) در این نقش پادشاه و اهورامزدا هر دو بر اسبهای کوچکی سوارند و اردشیر با یک دست اورنگ شاهی را از اهورامزدا دریافت می دارد و با دست دیگر بدو اداری احترام می کند. زیر پای اسب اردشیر پیکر اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی نگونسار افتاده است و زیر پای اسب اهورامزدا هم به قرینه ، هیکل مردی زشت رو که موهایش همچون مار است و مظهر اهریمن ، سر چشمه خباثتها می اشد ، لگدمال شده است . بر روی سینه های اسب پادشاه و اهورامزدا دو کتیبه هر یک به سه زبان یونانی ،‌پهلوی اشکانی و ساسانی نقش شده است . ترجمه متن فارسی میانه حک شده بر سینه اسب اردشیر چنین است :

« این است پیکر مزدا پرست ، خداوند گار اردشیر ، شاهان شاه ایران که چهر از ایزدان دارد ، فرزند خدایگان پاپک شاه »

متنی که بر سینه اسب اهورامزدا حجاری شده ، به فارس چنین ترجمه می شود : « این پیکر از ایزد اهورامزدا است » در پشت سر شاه یکی از سرداران بزرگ ایران به صورت نیم رخ با نشان ویژه بر روی کلاهش ( غنچه گل ) در حالی که با دست راست مگس پرانی را بر بالای سر اردشیر گرفته است به طرز با شکوهی حجاری گشته است .

نقش دو چهار طاقی کوچک :

در این دو چهارطاقی کوچک که از سنگ کوه بر کنار راه تراشیده اند و بر فراز آنها گودی بزگری یافت می شود قبلاً آنها را آتشدان می دانسته اند اما امروز معتقدند که استودان یا جای نهادن استخوانهای پاک شده دو تن از بزرگان ساسانی بوده است .

استودانها :

در دامنه پایین این کوهستان حفره های مکعب شکلی در سینه کوهستان درآورده اند که اصلا برای نهادن استخوان مردگان پرداخته شده بوده و به همین جهت هم به نام استودان معروف می باشند. بعضی از آنها هم کتیبه دارند و همه به سده هفتم و یا هشتم میلادی تعلق دارند.

نقش رجب :

این شکفتی که در دامنه کوه مهر ( کوه رحمت ) وجود دارد نقوشی است از اردشیر بابکان و شاپور اول که در اینجا حجاری کرده اند. این محل را نقش رجب می خوانند و این نامگذاری جز شهرت محلی دلیل دیگر ندارد.

مرحوم فرصت الدوله شیرازی در کتاب آثار عجم نوشته است که آن را نقش قهرمانان هم می خوانند. آثار نقش رجب شامل چهار نقش برجسته است : سمت روبروی نقش اردشی بابکان را نشان می دهد که حلقه سلطنت را از مظهر اهورامزدا می گیرد. جلو آنها نقش بهرام نوه اردشیر و ایزد بهرام ( به صورت هرکول ) دیده می شود. پشت سر اهورا مزدا نقش دو بانو در حال احترام حجاری شده است که احتمالاً ملکه اردشیر و ندیمه اش می باشند. یکی از بزرگان ، پشت سر اردشیر با مگس پران به همراه شاهزاده شاپور ولیعهد اردشیر به حال کرنش ایستاده اند. تصویر دیگر کمی عقب تر از این نقش کنده شده و نیم تنه کریتر موبد معروف و مقتدر اوایل دوره ساسانی و کنار او یک کتیبه مفصل پهلوی از او یافت می شود.

دو نقش برجسته دیگر ،‌مربوط به شاپور اول فرزند اردشیر بابکان می باشد و نقش سمت راست مظهر اهورامزدا را سوار بر اسب نشان می دهد که حلقه شهریاری را به شاپور که او هم سواره است ، می بخشد. نقش سمت چپ ، شاپور را سوار بر اسب به همراه نه نفر از فرزندان او و بزرگان کشورش که همه پیاده و پشت سر او هستند نشان می دهد ، علامت شاهزادگان و خاندانهای بزرگ بر کلاههای چند نفرشان نمودار می باشد. آثار نقش رجب در تاریخ 24 شهریور 1310 ذیل شماره 22 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است .

 

شرحی مختصر پیرامون هنر معماری و حجاری هخامنشی با تکیه بر آثار مو

شرحی مختصر پیرامون هنر معماری و حجاری هخامنشی با تکیه بر آثار موجود در جلگه مرودشت

 

 

درآمد

 

در معماری سنتی ایران در قرون هفت و اوایل قرن ششم ق.م تخته سنگ های بزرگ یا سنگ هایی با تراش زمخت و خشن ، مستقیم روی زمین قرار داده می شد تا کرسی ساختمان را ایجاد کند . در زیر ستون های چوبی سنگ های مسطح قرار داده می شد و زیر ستون های مدور را با ستون های خشتی اندود شده تکمیل می کردند . از چوب برای ستون ، تیر سقف و نعل درگاه استفاده می شد و خشت برای تمامی دیوارها از روی کرسی به بعد ، طاق ها و سقف ها بکار می رفت از آجر بندرت استفاده می شد و در مجموع بنایی ظریف کمتر وجود داشته است . سطوح لعابدار بندرت یافت شده و جز تجارب اتفاقی با اندودهای متفاوت رنگی ، مشخص ترین مورد استفاده از رنگ به آجرهای منقوش ، از نوع بدست آمده در باباجان تپه واقع در استان لرستان ختم می شود . جلوه اصلی این معماری به طرح پرشکوه آن و بیش از همه ابعاد ، بخصوص نماهای بلند ، دیوارهای عظیم خشتی و تالارهایی با ستون های بلند باز می گردد . پنجره های باریک مدادی شکل و شکاف مزغل های سایه روشن دار ، هرکدام به تکمیل برجستگی های جسورانه نمای خارجی در دیوارهای دندانه دار یا پشتیباندار کمک               می نموده است . در حالی که درگاه ها ، تورفتگی دیوارها و پنجره های کور ، عناصر نمایان داخلی محسوب می شد .

 

حجاری در ایران قدیم ( ایلام ) :

حجاری در ایران قدیم بیشتر جنبه مذهبی و یا ضبط ماجراهای تاریخی را داشته واغلب به صورت نقش برجسته باقی مانده است . مهم ترین این آثار که در سال 1924 در منطقه کورانگون واقع در نورآباد فارس یافت شده نقش برجسته ای است مربوط به هزاره دوم ق.م در این نقش برجسته ، رب النوع و الهه ای با پیروان خود دیده می شوند .             رب النوع روی تخت متشکل از چنبره مار جلوس نموده ، دو شاخ از تاج او بیرون زده است و جامی بدست گرفته که گویی آب زندگانی را به سوی پیروانش جاری می کند . در عقب و جلو خدایان افرادی ملبس به جامه های بلند ایستاده اند که از روی نوع پوشش سر جنسیت ایشان نمایان است . در گوشه دیگر تصویر چهل خدمتکار نشان داده شده که دامن هایی تا سر زانو در بردارند و همگی بجز رهبرشان موهای خود را در عقب سر تابیده و بافته اند او نکات قابل توجه در این اثر آن است که اندام اشخاص در تمام موارد نیمرخ حک شده و این شیوه در میان اقوام و ملل مجاور ایران کمتر نظیر داشته است .

ارنست هرتسفلد می نویسد این قسم تصویر و نقاشی استقلال صنعتی ایران را نشان می دهد و حاکی از دوره طویل تکامل صنعت می باشد .

در نقش رستم نیز بقایای یک حجاری که از جهت موضوع و نحوه کار بی شباهت به نقش کورانگون نیست دیده می شود که البته بهرام دوم ساسانی جهت بیادگار نهادن اثری از خود نقوش مزبور را تقریباً نابوده کرده است .

معماری و حجاری دوره مادها :

در زمان مادها نیز ایرانیان به شیوه ساخت بناهای عظیم آشنا شدند . در آن زمان استفاده از ستون های بزرگ معمول شد . یکی از بهترین آثار حجاری مادی بنای مقبره موسوم به داو دختر در نورآباد می باشد . ویژگی مهم این اثر ستون های بزرگ حجاری شده و کنگره هایی است که در بالای آن تراشیده شده است . این قسم ساختمان مستلزم ترقیات زیادی در صنعت معماری می باشد . ستونهای آن به سبک ستون هایی است که اصطلاحاً ایونیک نامیده می شود و آن عبارت است از ستون هایی که هر دو طرف سرستون پیچ دارد و این از مشخصه های هنر یونانی است . اما با توجه به این که قبر مورد نظر در حدود 650 یا 550 ق. م حجاری شده  می توان گفت که صنایع یونان تأثیری در ایران نداشته است .

 

پاسارگاد نقطه آغازین حجاری هخامنشی

پس از آنکه کورش کبیر ایختوویگو ( آستیاگ ) پادشاه ماد را در سال 550 ق . م مغلوب نمود و سیطره قدرت خود را از دریای مدیترانه تا مرز هندوستان گستراند ،‌به آباد کردن و ساخت بناهای عظیم پرداخت . عالیترین بناهای این عصر در شهر پاسارگاد که پایتخت ایران بود تأسیس شد . مدخل و درگاههای این کاخ عظیم در عرض بنا واقع شده و توسط گاوهای عظیم الجثه بالدار محافظت می شده است . در سمت شمال ، بر یک قطعه سنگ آهکی به درازای سه متر انسانی بالدار حجاری شده که شباهت زیادی به تصاویر آشوری دارد و پاره ای محققین آنرا تصویر روحانی کورش بزرگ می دانند . در شمال غرب این کاخ ، تالار پذیرایی واقع است . در قسمت مرکزی تالار اصلی ، دو ردیف ستون به بلندی 13 متر دیده می شود . این ستونها به سر ستونهایی به شکل سراسب ، گاونر و با شیر شاخدار مزین بوده است . در تالار دیگری که دارای 24 متر طول و 22 متر عرض است سی ستون در شش ردیف موجود بوده که متناسب با رنگ کف تالار ، سرستونهای آن نیز تغییر رنگ می داده است . این سرستونها از جنس گچ بوده و به رنگهای قرمز سیر ، آبی آسمانی ، فیروزه ای ، قهوه ای روشن و سبز و زرد مزین بوده است . بی گمان این رنگها متناسب با رنگ پرده ها انتخاب شده و با رنگ سیاه و سفید ستونها وکف اتاقها هماهنگی و جلوه خاصی داشته است .

اما نام پاسارگاد همواره مرادف با نام مقبره کورش است . این بنا در ابتدای مجموعه آثار پاسارگاد واقع شده است . مقبره کورش یک اتاق چهار گوش مستطیل بدون پنجره و دارای یک درب ورودی با سقف سنگی شیروانی شکل است که از سنگ سفید بنا شده و بر روی یک سکوی 6 پله ای قرار دارد . این ساختمان در عین سادگی نمایانگر قدرت و اقتدار سر سلسله هخامنشی است .

پر واضح است که شاهکارهای معماری که بعدها در بنای کاخهای تخت جمشید مورد استفاده واقع شد در اصل اقتباسی تکمیلی از ابنیه پاسارگاد بوده است . پرفسور المستد معتقد است :‌« با اینکه آثار پاسارگاد کم است معهذا تصویری است از تمدن کامل و فرهنگ ملی ایرانیان باستان. »

لازم به ذکر است که در شهرستان های سروستان و فیروزآباد طاق ها و گنبدهایی از بناهای سابق مانده که دیولافوا آنها را متعلق به عهد کورش  می داند و معتقد است که ساختن طاق اختراع ایرانی است نه اقتباس از رومیان .

بعد از پاسارگاد بهترین آثار هخامنشی را در بیستون و تخت جمشید می توان دید ، در این میان شهر شوش را نیز نباید نادیده گرفت . زیرا این شهر که قدمتش به عهد پادشاهی ایلام می رسد تا آخر عصر هخامنشیان مرکز سیاسی امپراتوری پارس محسوب می شد . بنابراین لازم است قبل از توصیف یادمان های بیستون و تخت جمشید نگاهی داشته باشیم بدین شهر کهن .

شوش الگویی برای پرسپولیس :

    از همه گوشه های جهان ، طلا به سوی گنجینه شاهی روان بود . دیگر پادشاه هخامنشی زندگانی خشن یک سرباز را ادامه نمی داد و به مسکنی که اندکی بزرگتر از منازل رعایای او بود قانع    نمی شد . او در این زمان به پایتخت ها و قصوری وسیعتر و ظریف تر از نظایر خود که به امر سلاطین مقتدر بابل و آشور ساخته شده بود نیاز داشت . عظمت مقر با شکوه وی به منظور تولید اعجاب همه کسانی بود که از نقاط دور و نزدیک برای تقدیم هدایا و اظهار اطاعت و انقیاد بدانجا می آمدند و معماری آن توأماً مقیاس قدرت ، نیرو و جلال دربار وی بود .

    داریوش بزرگ به احتمال زیاد در سال 521 ق.م شوش را که در آن زمان بزرگترین پایتخت جهان و در خور جاه و جلال سلطنت هخامنشی بود به پایتختی خویش برگزید . وی دستور داد گرداگرد شهر را دیواری از خشت کشیدند و در پای دیوار خندقی عریض حفر نمودند که آنرا از آب رود شاهور ـ که به همین منظور منحرف کرده بودند ـ پر می کردند و این خندق شهر را بسان جزیره ای در بر می گرفت . اینجا داریوش نخست آپادانه را به کمک بابلیان برآورد و پس از آن تالار بارعام را که در اصل اقتباسی از معابد مصری بود ساخت .

کتیبه بیستون :

    عالی ترین کتیبه هخامنشی کتیبه بیستون است که در آن داریوش کبیر شرح وقایع اوایل سلطنت خود و سرکوبی یاغیان را گزارش می دهد . نقش بیستون مرکب است از پیکره داریوش و دوازده تن دیگر که در یک ردیف روی دیواره بلندی در بیستون کرمانشاه کنده شده است . نقش شاه از همه بزرگتر است . در بالای سر اسرا فر کیانی نقش شده است .

    داریوش کمر چینی با آستین های گشاد بر تن دارد و ریش بلند و گیسوان او با دقت جمع شده و پیچ خورده است. در زیر پای او گئوماته مغ افتاده و از شاه طلب عفو می کند . در برابر شاه نه اسیر با دستهای از پشت بسته و گردنهای در بند ایستاده اند و پشت سرش کماندار و نیزه دار نقش شده اند . لباس اسرا کوتاه و جزیی تفاوت از نظر لباس و ریخت با هم دارند . گزارش داریوش به سه زبان فرس قدیم ، عیلامی و بابلی نوشته شده است .

    نقش بیستون روی هم رفته ساده و خشک است . جالبترین قسمت نقش همان ریزه کاریهایی است که در قسمت موی سر و ریش داریوش اعمال شده . چنانکه قیافه ای گیرا و خوشایند بوی داده است . بنظر می رسد که نقش شاه شبیه خود او بوده و در اندازه طبیعی تصویر شده است .

 

پارسه میراث مشرق زمین

بزرگترین اثر حجاری و معماری هخامنشی را بطور قطع می توان در تخت جمشید با همان پرسپولیس یونانیان دید . نام اصلی این کلکسیون هنر و معماری بر اساس کتیبه خشایار شاه  که بر دیواره دروازه ملل قرار دارد ( پارسه ) می باشد . بعد از انتخاب دامنه کوه مهر بعنوان جایگاه این اثر عظیم ، همان هنرمندان و معمارانی که ساختمان شوش را به پایان رسانده بودند ، فراخوانده شدند تا آپادانه دیگری همانند نمونه شوش ولی پرابهت و شکوهمندتر برآورند .

لازم بذکر است که کلمه آپادانا فقط در برخی متون متفرق میخی که در کاوشهای داخل کاخ داریوش در شوش یافت شده دیده می شود . هرتسفلد لغت پارسی باستان آپادانا را با کلمه فارس جدید ایوان مرتبط
می داند و اشاره می کند که این اصطلاح ، بخش عمومی کاخ سلطنتی را مشخص می کرده است . قسمت عمده این بنای عظیم در زمان داریوش و فرزندش خشایارشا ساخته شده است . این مجموعه بر فراز یک سطحه سنگی ایجاد شده و شامل کاخهای رسمی ، تشریفاتی ، تالارهای عظیم بارعام ، خزانه و حرمسرا ست و از خرابه های آن که اینک برجای مانده عظمت شاهانه اش نمایان است . در ساختمان قصور سنگ ، آجر و چوب را با زیبایی خاصی در کنار هم قرار داده و با رنگها و جواهرات درخشان مزین کرده بودند .

مجموعه پارسه بر خلاف زیگوراتهای بین النهرین که برفراز سکویی آجری ساخته شده بودند ، بر سکویی سنگی به شکل مستطیل با خطوط منکسر و متکی به کوه ایجاد شده . مساحت آن 125000 متر مربع و ارتفاعش از 18 تا 8 متر متغیر می باشد . نکته جالب توجه در ساخت پارسه عدم کاربرد ملاط در بر هم نهادن سنگهاست . در واقع سنگهای بزرگ را با گیره های فلزی موسوم به بست دم چلچله ای با سرب مذاب برهم محکم کرده اند .

این مجموعه مشتمل است بر :

       أ‌-       مدخل ورودی که در قسمت غرب قرار دارد و شامل دو رشته پلکان دو طرفه می باشد که از سنگهای بزرگ تراشیده شده است . مشخصه این پلکان ها کوتاهی آنهاست بگونه ای که در آن واحد جمعیت زیادی با نوعی آرامش خاص از آن بالا می رفته اند . البته ذکر این نکته لازم است که با توجه به برخی قرائن احتمال می دهند که ورودی اصلی پارسه در قسمت جنوبی آن و جایی که کتیبه داریوش نصب شده قرار داشته است و این ورودی غربی توسط خشایارشا ساخته شده است .

       ب‌-       سردر بزرگ یا دروازه ملل که به امر خشایار ساخته شد و در دو سمت شرقی و غربی توسط گاوهای بالداری حفاظت می شده است . گرچه این نگهبانان برگرفته از هنر آشوری اندولی دارای تفاوتها ی چند با الگوهای آشوری خود می باشند .گاو بالدار آشوری از سنگ یکپارچه تراشیده شده است ولی گاو هخامنشی ترکیبی از قطعات سنگ به هم پیوسته است .بال گاو آشوری راست ولی بال گاو پارسه بصورت نیمدایره است . گاو بالداری که در مدخل  قصر سارگن دوم ایستاده پنج پا دارد ولی محافظان دروازه ملل بر روی چهار پا ایستاده اند . دروازه ملل که کتیبه های موجود در جرز درگاه آن بنایش را به خشایارشا نسبت می دهند ، دارای سه درگاه بوده و سقف آن روی 4 ستون استوار می گشت . امروزه یکی از سالمترین ستونهای پارسه را در این کاخ می توان دید که توسط خانم و آقای تیلیا بازسازی شده است .

       ت‌-       تالار بارعام داریوش با آپادانه که در جنوب کاخ دروازه ملل در ارتفاع 3 متری از کف سطحه بنا شده و دارای یک سالن بزرگ ،‌ 3 ایوان ( شمالی ،‌شرقی و غربی ) و اطاقکهای مجاور می باشد . این کاخ نیز بر اساس کتیبه موجود توسط خشایارشا به اتمام رسیده است.

       ث‌-       تالار صد ستون که شرق کاخ آپادانا برآمده است . اینجا خشایارشا دستور داد تصویرش را در گوشه های پنجره ها چونان قهرمان مغلوب کننده هیولاها نقش کنند . حجاری با ابعاد بزرگ ، از این هنر که همواره ملهم قوت ، قدرت و تسلط بود ـ منتج می باشد . این تالار عظیم در زمان خشایارشا به اتمام نرسید و فرزندش اردشیر اول دستور داد تا درب جنوب شرقی آن را بسازند .

       ج‌-       کاخ سه دری یا تالار شورا ، حرمسرا ، خزانه و بناهای کم اهمیت تری که در قسمت جنوبی مجموعه بنا شده اند .

نقوش برجسته پارسه :

    جالبترین نقوش برجسته پارسه حاشیه ای است که روی دیواره پلکان شرقی آپادانا کنده شده است . طول این نقش برجسته ها 93 متر است و دارای سه ردیف نقش می باشند ، در مرکز حاشیه علامت اهورامزدا نقر شده و تصویر یک مرغ خیالی ( عنقا یا سیمرغ ) که یکپای خود را به علامت پرستش و احترام بلند کرده روبروی علامت اهورامزدا قرار دارد . دو نفر از سپاهیان مخصوص شاه به حالت سلام در طرفین قسمتی که خالی مانده است ، ایستاده اند . تمام جاهای خالی را با تصاویری از درختان و بوته ها پوشانده اند . در انتهای حجاری نیز تصویر شیری حک شده که گاوی را مورد حمله قرار داده است .

    در قسمت اصلی حاشیه عده ای از سربازان جاویدان ایستاده اند ، نمایندگان ملل و اقوام تابعه هدایای خود را به شاه عرضه می کنند . این افراد را با توجه به لباس و کلاهشان می توان شناخت . در میان این نقوش حیواناتی از قبیل گوسفند ، گاو ، شتر ، اسب ، قاطر و حتی زرافه دیده می شوند .شیر ماده ای نیز جزو هدایاست که
توله هایش را از عقب حمل می کنند . این نقوش زیبا چنان بر دل سنگ کنده شده اند که گویی همه آنها از درختان تا آدمیان با نظمی خاص روانه دست بوسی شاه ایران هستند . در تمام حجاریهای موجود در پارسه انسانها بصورت نیم رخ و در حالی که یک پا را جلوی پای دیگر نهاده اند نموده شده اند . قیافه ها مشابه هم هستند و بنظر می آید که هدف تنها ترسیم پیکر انسانی بوده ، ولی نکته جالب این است که چهره های یکسان همگی دارای نوعی آرامش و سکون خارق العاده اند طوری که بیننده را مجذوب خود می کنند.

    از دیگر نقوش موجود پارسه که البته اهمیت آن کمتر از نقش برجسته سلام نوروزی نیست ، دو حجاری روی دیوار سربازخانه سربازان جاویدان است . هر یک از این حجاریها دارای تصاویری بدین شرح می باشند . داریوش روی تخت شاهی نشسته و پشت سرش ولیعهد ( خشایارشا ) ایستاده . پدر و پسر شاخه نیلوفری دو غنچه در دست دارند ( نیلوفر در ایران و مصر علامت مقام سلطنت بوده است . ) در جلو شاه دو بخوردان نهاده اند و شخصی که احتمالاً‌متظلمی است در لباس مادی روبروی او ایستاده در حالی که دست خود را به قصد احترام یا به جهت نرسید نفسش به مشام شاه بر دهان نهاده . پشت سر این فرد دو نفر خادم درباری ایستاده اند . پشت سر خشایارشا نیز چند نفر ایستاده اند . یکی از آنها دستمالی در دست دارد و بعد از او اسلحه درا شاهی با تیر و کمان و خنجری بر کمر دیده می شود . غلاف این خنجر از بهترین آثار منقوش هخامنشی است که تا حال یافت شده . قسمت بالای غلاف دو مرغ خیالی تصویر شده و در طول غلاف نه بز کوهی ردیف هم که سرهای خود را برگردانده اند حک شده و قسمت پایین غلاف به شکل سرقوچ ساخته شده است . این غلاف بزرگترین شاهکار صنعتی هخامشی از لحاظ طرح و نقش و ظرافت است . پشت سر اسلحه دار دو نفر از سربازان جاویدان به حالت سلام ایستاده اند . در تالار بزرگ آپادانه و کاخ صدستون ، ستونهایی عظیم برافراشته بودند که در واقع نوعی زینت بنا بوده است و هدف از ساختشان عظمت بخشیدن به تالار بارعام شاهان بوده است ، وگرنه سقفها نیازی به این همه ستون جهت استحکام نداشته اند . ارتفاع این ستونهای بلند و نازک قریب 18 تا 20 متر بوده و دارای سرستونهایی بشکل نیم تنه دو گاو که تمام سنگینی سقف را بر پشت خود تحمل می کرده اند . این سرستونها
صد در صد ابتکاری ایرانی است . در مداخل کاخ داریوش همچنین سرستونهای چوبی بوده که مزین به سر انسانی بوده اند .

تندیس داریوش بزرگ ـ شوش :

    شاید بهترین نمونه هنر پیکر تراشی هخامنشی مجسمه تمام نمای داریوش بزرگ است که در نیمه دوم دسامبر 1972 توسط هیئت باستان شناسی فرانسوی در ویرانه های شوش بدست آمد .این مجسمه از یک تکه سنگ یکپارچه تراشیده است که به احتمال زیاد از کانهای مشهور مصری در وادی هامات در نزدیکی دریای سرخ آمده است . پایه سنگی مجسمه 81 سانتیمتر بلندی دارد و ارتفاع کنونی آن 46/2 متر است که با احتساب قسمت بالایی آن که نابود شده نزدیک به 3 متر بلندای آن بوده است . این مجسمه دارای کتیبه هایی به 4 زبان مصری ، پارسی باستان ، ایلامی و اکدی می باشد و درکل سند مهم تازه ای برای مطالعه در باب جامه پارسی است . این مجسمه علی رغم تمام همانندیهایی که از هنر مصری به همراه دارد و با اینکه حالتش با قوانین هنر مصری جور در می آید ، بسیاری از خصایص آن با شکوه ، متانت و سکون پیکرتراشی پارسه جور در می آید .

پل های هخامنشی :

    از دیگر آثار معماری و حجاری هخامنشی در مرودشت می توان به پل بند درودزن اشاره کرد . این پل بند که کار پل و سد را با هم انجام می داده بر روی کر ، بر دهانه آبگیر کانال بزرگ داریوش واقع شده است . این ساختمان در سالهای 1965 الی 66 میلادی توسط هیأتی از طرف دانشگاه پهلوی شیراز با مدیریت دکتر مورای ، ب . نیکل مورد حفاری قرار گرفت و در سال 1969 این بنای منحصر بفرد بواسطه واقع شدن در محوطه ساختمان سد جدید برای جلوگیری از انهدام آنرا منتقل کرده و در محل دیگری در همان سمت رودخانه 3 کیلومتر دورتر در مقابل سد جدید برپا کردند .

    در محل پل خان یعنی دست تلاقی رودکر با رود پلوار پل میانی بوده که احتمالاً در زمان هخامنشیان در محل وجود داشته و لردکروزن در آخر قرن نوزدهم این پل را که دارای دو چشمه قدیمی بوده دیده است .

    همچنین در سال 1340 شمسی طی حفاری هیأتی از باستانشناسان انگلیسی به سرپرستی استروناخ در پاسارگاد آثار یک دیوار سنگی بطول 16 متر و بلندی 5/2 متر در دو سمت رودخانه و بقایای پلی کشف شد . این پل 16 متر طول داشته و مرکب از سه ردیف پایه که هر ردیف آن شامل 5 ستون سنگی به ارتفاع 2 متر بوده بنا شده است. پایه های این ستونها بصورت چهار گوش و قطر ستونهای مدور 85 سانتیمتر بوده است . استروناخ این پل را بدوره هخامنشی نسبت می دهند .

معماری صخره ای :

    اگرچه ایرانیان در دوره مادها با معماری صخره ای آشنا بودند اما هخامنشیان این صنعت را متحول ساخته و به کمال رساندند . سخن از آرامگاههای شاهان هخامنشی در نقش رستم و کوه مهر است در این مکانهای مقدس می توان نهایت سخت کوشی ایرانیان را لمس کرد که با چه همتی سینه کوه را شکافته و 350 مترمکعب سنگ را از دل آن بیرون ریخته اند تا جایگاهی در خور فرمانروایان پارسی مهیا سازند . این یادگارهای درخشان که به شکل صلیب با چهارشاخه مساوی ساخته شده اند همگی از یک طرح کلی ( تقلید از آرامگاه داریوش
کبیر ) پیروی می کنند . بر شاخه بالایی شاهنشاه در جامه پارسی بر روی سکویی سه پله ایستاده و در زیر سایه فرکیانی ، آتش شاهی را نیایش می کند و از گوشه تصویر هلالی با گوی بسیار نازک سر بر آورده . سی تن از نمایندگان ملل تابعه تخت شاهی را بر سر دست می برند . در دو سوی داریوش سربازان و بزرگان ایران زمین ایستاده اند . بر دو شاخه میانی کاخی با یک در نقش است که به یقین مظهری از خانه ابدی شاهنشاه می باشد . در گذر از درب ورودی راهرویی قرار گرفته که در دیوار روبرو دارای اتاقکهایی و درون این اتاقکها جایگاه ابدی شاهان و افراد خانواده شان در عمق سنگ کنده شده است .

برجهای هخامنشی :

    از معماری هخامنشیان در سرزمین پارس دو بنای برج مانند نیز باقی مانده که یکی از ایندو موسوم به زندان سلیمان واقع در پاسارگاد تا حدود زیادی ویران شده است اما بنای دیگر واقع در محوطه نقش رستم علی رغم برخی نقصها هنوز هم پابرجاست . این برج یک بنای چهارگوش و پله دار است که بر اساس طرح و نقشه برج پاسارگاد ساخته شده است . مصالح بکار رفته در این برج ترکیبی از سنگ آهک سفید مرمرنمای و سنگ خاکستری است ، از سنگ سیاه نیز در طاقچه های مضرس آن استفاده کرده اند . قطعات سنگ بکار گرفته شده بدون ملاط و در برخی جایها با بستهای دم چلچله ای بر هم جفت شده اند . در ذکر عظمت معماری بنا کافی است دانسته شود که در دیوار غربی آن تخته سنگی به بزرگی 40/4 متر کار گذاشته اند . این بنا را می توان مخلوطی از معماری هخامنشی دانست ، کاربرد سنگهای سیاه در زمینه سفید ، از مشخصات معماری پاسارگاد است . بستهای دم چلچله ای بیشتر بدوره داریوش و خشایارشا تعلق دارند . در و درگاه ورودی بنا همانند در و درگاه ورودی آرامگاهها می باشد و طرز چیدن سنگها بدون نظم و بدون ملاط نیز نخستین قسمتهای سکوی پارسه را بیاد
می آورد .

پایان سخن :

    فرمان بنای کاخ که توسط داریوش اول در شوش و تخت جمشید ( پارسه ) برجای مانده ، همه هنر رسمی هخامنشی را تشریح می کند . این هنر که تابع مقدرات شاهنشاهی بود ، به یک هنر بین المللی بدل شده بود . به واقع اگر پادشاهان همه آنچه را که تمدنهای قدیم شرق باستان ایجاد کرده بودند ،‌به عاریت نمی گرفتند پارسیان نمی توانستند بدان سرعت از مساکن کم اهمیت خود به کاخهای مجلل نزول اجلال نمایند . آیا آنان در این مورد همان کاری را که بسیاری از ملل پیشین انجام داده بوده اند ، تکرار نکردند ؟ بی شک چنین است ، اما اگر چه قوم اورارتو از آشوریها و ایشان از هنر سومری ، اکدی و هیتی عاریت گرفته بودند ، معهذا هیچ ملتی به شکوه و جلالی نظیر هنر هخامنشی نرسیده است .

    هنر هخامنشی ظریف و عاری از خشونت هنر همسایگان است ، به ویژه تصویر سربازان و اسبان ایرانی مانند همتایان آشوری بی روح نبوده و خشونت آنها را ندارد . همچنین حجاران هخامنشی بخصوص در نقش حیوانات استاد بودند ، نقش حیوانات در آثار ایندوره ساده و ظریف و دقیق است و از این نظر ایرانیان سرآمد دیگران بوده اند .نیز هنر هخامنشی دارای نوعی صراحت طرح و نقش ، قدرت و استحکام و دوام اثر هنری و تعادل آن است .

    مورخ فقید پیرنیا در کتاب تاریخ ایران باستان جلد دوم فصل 5 درباره صنعت معماری و حجاری هخامنشی می نویسد : ( آثار هخامنشی را زاره ، بنیامین معماری و حجاری شرق قدیم نامیده و می توان گفت که این صنعت با اسلوب که دیده می شود یا بهتر گفته باشیم این آخرین کلمه معماری و حجاری شرق قدیم با دولت هخامنشی بوجود آمد و با انقراض آن خاتمه یافت .) آری این هنر که در دوران کورش ، بزرگ و در عصر داریوش در اوج شکوفایی بود رکودی طویل در پی داشت . اگر جریانات عصر خشایارشا و اردشیر اول را کنار بگذاریم هنر مزبور تا پایان عهد هخامنشی لایتغیر ماند و آن زمان که اسکندر مقدونی به پشت مرزهایش نزدیک می شد به غایت خود رسیده بود .

منابع و مآخذ :

 

1. ایران قدیم ، حسن پیرنیا( مشیرالدوله ) ، انتشارات اساطیر ، تهران 1373 .

2. ایران از آغاز تا اسلام ، ر.گیرشمن ، ترجمه محمد معین ، انتشارات علمی و فرهنگی – تهران 1375 .

3. پاسارگاد ، دیوید استروناخ ، ترجمه حمید خطیب شهیدی ، انتشارات سازمان میراث فرهنگی ، تهران 1379 .

4. پژوهشهای هخامنشی ، جمعی از نویسندگان غربی ، ترجمه ع. شاپور شهبازی ، انتشارات مؤسسه تحقیقات هخامنشی 1354 .

5. پلهای قدیمی ایران ، محمد علی مخلصی ،‌انتشارات میراث فرهنگی ، تهران 1379 .

6. تاریخ عمومی هنرهای مصور ، علینقی وزیری ، انتشارات هیرمند ، تهران 1377 .

7. شرح مصور نقش رستم فارس ، ع. شاپور شهبازی ، انتشارات بنداد تحقیقات هخامنشی ، 1357 .

 

 

تهیه و گردآوری :

جلال محمدی

کارشناس تاریخ

فروردین 83