تخت جمشید ( پارسه )

تخت جمشید ( پارسه )

پارسه سکوت نیست ُ حقیقتی است که بر سنگ نوشته اند .
تخت جمشید ( پارسه )

تخت جمشید ( پارسه )

پارسه سکوت نیست ُ حقیقتی است که بر سنگ نوشته اند .

معماری تخت جمشید

معماری تخت جمشید

تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده اند ساخته شده است ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند                                    .
تخت جمشید                                         
در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد . بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود . پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد . از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینة یک یا چند نفر است . کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند . گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند . اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شد عبارت از : گندم و گوشت               

))اسکندر مقدونی )) در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، آنرا به آتش کشید.تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند                                 .

ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد                .                .
چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد                                       .
امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد. تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است. تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است تخت جمشید تنها یک مجموعه ی معماری نیست ، بلکه آینه ای است که در آن علم و فن و هنر واعتقادات ایرانیان کهن انعکاس یافته است . تخت جمشید یک مدرسه است ، یک کتاب ، یک روایتگر پیر . می توان گفت که تخت جمشید اولین سازمان ملل واقعی دنیا بوده استبنای تخت جمشید در حدود سال 518 پیش از میلاد به فرمان داریوش هخامنشی آغاز شد .
کار ساختن بناهای تخت جمشید در زمان داریوش اول (522 تا 486 ق . م ) آغاز و تا زمان اردشیر سوم ( 359 تا 338 ق . م ) در مساحتی به وسعت 13 هکتارساخته و ادامه یافت .مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گرانبها ( طلا - نقره - مس ) عاج ، لا جورد ، عقیق و...... دیوارهای تخت جمشید در برخی جاها به ضخامت 5/5 متر بوده و قطعه سنگهای به کار رفته به وزن بیش از 45 تن میرسیده . تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است

تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد . تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکتهای زرین ، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد . اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند . به نو شته ی مورخین با ستان ثروت تخت جمشید با 10000جفت اسب وقاطر و 5000 جفت شتر حمل و غارت شد . بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشند.بگفته مورخین باستان تخت جمشید ۳ شبانه روز در آتش می سوخت وچهل شبانه روز از آن دود بر میخواست.                                                                                  
یک نکته ی مهم : محققین به این نکته ی مهم رسیده اند که اگر نقشه ی امپراطوری هخامنشی را بنگریم و یک خط از شمال شرقی ترین نقطه ( سغد ) تا جنوب غربی ترین نقطه ( حبشه ( بکشیم و یک خط از شمال غربی ترین نقطه ( یونان ) تا جنوب شرقی ترین نقطه ( هند ) به صورت ضربد ر بکشیم مرکز تقاطع این دو خط محل ساخت تخت جمشید می شود ، که این خود جای تامل و اند یشیدن دارد   بر فراز تپه سنگی کوه رحمت در جلگه مرودشت در فاصله 45 کیلومتری شمال شرقی شهر شیراز ویرانه های به جامانده از کاخ تخت جمشید نمایان است بنای تخت جمشید یکی از عظیم ترین ، باشکوه ترین و زیباترین مجموعه های تاریخی ایران و جهان است. این بنای مجلل به فرمان داریوش اول ( در 520 ق.م. ) شکل گرفت. وی می خواست پایتختی در کشور خویش احداث کند که همتا نداشته باشد. به همین دلیل جلگه وسیع مرودشت رادر مرکز خاک " پارس " واقع شده بود و پیشینه تاریخی بس کهن داشت انتخاب کرد وبر دامنه صخره کوه رحمت بنای تخت جمشید را بنیان نهاد                               .
تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد. برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و

سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است. چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است                                              .

خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود. این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید. بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام " دم چلچله " به هم متصل کرده اند. در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود. فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد.عملا" امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شا اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید                                .
بر اساس نظر تاریخ نگاران این بنا حدود 200 سال آباد و مورد استفاده شاهان بوده است تااین که در پی حمله اسکند مقدونی به ایران ( 330 ق.م . ) به دست وی در آتش سوخت و از آن پس متروک شد. وسعت کلیه ساختمان های تخت جمشید حدود 135000 متر مربع ارتفاع کف ساختمان های آن از دشت از 8 تا 18 متر است                                       .
از تمامی آنچه روزگاری تخت جمشید نامیده می شد امروز ظاهرا" چیزی بیش از چند ستون و پلکان و سردر ویران شده باقی نمانده است. شگفت این همین ویرانه ها نیز پس از گذشت دو هزار وپانصد سال همچنان هنر شکوهمند و معماری بی همتای هخامنشیان را نشان می دهند              برای درک اهمیت این خرابه ها باید به رمز هنر و معماری هخامنشی پی برد. هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند. شاید اولین بار در تاریخ بشر بود که ذوق سرشار ، ثروت بی کران و اراده استوار در یک نقطه از جهان به هم رسیدند تا چیزی آفریده شود که هنر شناسان و تاریخ نکاران آن را هنر و معماری هخامنشی بخوانند

مسجد سنگی (آتشکده آذرخش ) شهرستان داراب

آتشکده آذرخش یکی از آثار منحصر به فرد تاریخی است که در دامنه شرقی کوه پهنا واقع گردیده است . این بنای شگفت انگیز در دل کوه پهنا حجاری شده و شکل آن بصورت صلیب می باشد. مساحت آن در حدود چهارصد و بیست متر مربع که تمام دیوارها و محوطه جزرهای آن از کوه تراشیده شده و یکپارچه است . اطراف آن راهروهائی است که به یکدیگر متصل می باشد . به اعتقاد برخی از محققین این آتشکده یکی از معابد مهم ایرانیان قدیم بوده که البته از آن بعنوان قصر دختر و کارونسرا نیز نام برده شده است.

بنای این اثر باستانی را به پوراندخت دختر داراب کیانی نسبت می دهند و ساخت آنرا حدود سده سوم قبل از میلاد عنوان کرده اند . علاوه بر جزرهای متعدد  و راهروهای پیچ در پیچ در وسط آتشکده حوضی قرار دارد که اندازه آن با روشنائی در سقف یکسان است . این بنا در مورخ 15/9/1314 با شماره 229 جزو آثار ملی ایران به ثبت رسیده است و پس از سال ها و قرن ها مقارن با سلطنت هلاکوخان  به سال 652 ه ق به دستور ابوبکر بن سعد ابن زنگی که در فارس حکومت داشته در قسمت سمت چپ ساختمان محرابی رو به قبله ساخته شده که بعد از ساخت محراب آن را مسجد نامیدند . در بالای محراب به خط ثلث نوشته شده :

"به فرمان پادشاه زمان اتابک ابوالمظفر ابوبکر اتابک در ماه رمضان سال 652 ه ق این محراب ساخته شده است. "

در بیرون ساختمان اطاق کوچکی در دل کوه ساخته اند که احتمالاً محل اقامت نگهبان بوده باشد . در ساختمان مسجد دو کتیبه وجود دارد که یکی بعد از ورود به مسجد بر بالای مدخل ورودی و دیگری اطراف محراب که حاوی مطالب و آیات قرآنی است ، این سنگ نوشته ها به زبان کوفی و مربوط به دوره اتابکان همزمان با ساخت محراب می باشد.

این بنا که هم اکنون به مسجد سنگی مشهور است در ابتدا معبد مهر پرستان آریایی بوده و سپس در عصر ساسانی تبدیل به آتشکده شده و آذرخش نامیده اند  و دوره اتابکان نیز به مسجد تبدیل گردیده است.

مسجد سنگی (صخره ای) داراب یک نمونه منحصر به فرد در ایران است . طولانی ترین قسمت آن ، طول شرقی غربی آن است که از در ورودی شروع می شود. ورودی های آن در سمت جنوب شرقی قرار دارد و فاصله آن از ابتدای درگاه ورودی تا انتهای شمال غربی  ، تقریباً 20 متر است . طول دو سوی دیگر مسجد که یکی در راستای جنوب غربی و دیگری در امتداد شمال شرقی است. 7/18 متر است. عرض چهار سوی آن به طور متوسط و با احتساب عرض راهروها و جزرهای گردنده دور تا دور مسجد 60/7 متر است. این مسجد در مرکز دارای حوض سنگی به عرض 10/3 متر با پلان مربعی دارد  که به موازات نور گیر سقف در صخره نقرگردیده است. اضلاع نورگیر با طول و عرض حوض یکسان است و نور بنا را تأمین می کند . در قسمت ورودی یک هشتی به ابعاد 78/2 و 6/9 متر وجود دارد ، که البته ابعاد آن اندکی متغیر است . دور تا دور مسجد را رواقی به عرض 1 تا 10/1 متر همراه با جزرهایی به طور متوسط به قطر 85 سانتیمتر احاطه کرده است . که در سمت راست محراب مسدود می شوند. سقف ها و جزرها ، به جز در راهروهای گردشی اطراف ، همگی بیضی شکل نزدیک به جناقی دارند و همانند طاق آهنگ می باشند. پوشش طاق آهنگ از قدیمی ترین انواع پوشش منحنی در ایران است . در هفت تپه کوره ای موجود است با طاق آهنگ در حدود دو هزار سال قبل از میلاد اجرا شده است و همچنین سردابه ای در چغازنبیل  مربوط به 1250 قبل از میلاد با طاق آهنگ اجرا شده است . البته طاق آهنگ جهت پوشش دهانه هایی که عرض طولانی دارند استفاده می گردد. اغلب منابع و متون ایرانی مسجد سنگی را یک بنای  می دانند و به نظر می رسد که محراب در دوران اسلام در این محل حجاری و نقر گردیده است.این مسجد در دو محل کتیبه دارد ، یکی کتیبه ای که در محل محراب نقر شده و دیگری کتیبه ای است که در قسمت بالای ورودی اول داخلی(جلوخان) و ابتدای  ایوان شرقی در بالای درگاه و جزرهای طرفین ان قرار دارند. متن یکی از این کتیبه ها همانطور که ذکر نمودیم می باشد و یکی دیگر نیز دچار فساد تدریجی و فرسوده شده و به مرور زمان دچار صدمه زیادی شده است.

کتیبه بالا ناخواناست و کتیبه پائین تاریخ 652 را نشان می دهد . فرصت الدوله شیرازی نیز بخشی از مسجد را ترسیم کرده است که شامل بخش درونی مسجد سنگی می باشد. کتیبه اطراف محراب به خط کوفی نقر شده و در معرض فرسایش جبران ناپذیری می باشد. این بنای تاریخی دارای نمایی کاملاً اسلامی است هر چند که قدمت آن به دوران ساسانی می رسد . پلان این بنا همانند چهار طاقی ها یا به پیروی از طرح آنها در دل صخره نقر گردیده است و شباهت  زیادی به چهار طاقی ایزدخواست دارد. که در دوران اسلامی با مسدود کردن بعضی قسمت های آن به مسجد تبدیل گردیده است و این امر ما را بر آن می دارد که مسجد سنگی را یک بنای اسلامی ساسانی بدانیم. تغییرات و گسترش آن از جمله راهروها و طرفین و احاقاتن بعدی امروزه کاملاً مشهود است. مسجد سنگی، تزئیناتی غیر از طاقچه های باز ندارد . تنها عنصر تزئینی که به صورت مهر هایی روی هم قرار گرفته به نظر می رسد و در یکی از خاستگاه ها گوشواره دیده می شود. مسجد دارای قوس جناغی اسلامی است ، حال آنکه مسجد سنگی با قوس هایی متداول دوره ساسانی و طاق های آهنگ داخل مسجد سنگی تفاوت فراوانی دارد . داشتن محراب مقرنس کاری با خطوط کوفی، بویژه قطع شدن راهروها در دو طرف محراب و قرار گرفتن آن درست قبله و کتیبه های کوفی دلایل اسلامی بودن بنای مسجد سنگی است . بنای تاریخی و بی نظیر و شگفت انگیز مسجد سنگی با طرح چلیپا(صلیبی) بنا به اعتقاد مورخان ابتدا یکی از معابد مهم مهر پرستان آریایی بوده که در دوران ساسانی تبدیل به آتشکده (آذرخش) گردیده است. در دوران محمد حسن مبارز به سال 652 ه ق محرابی به این آتشکده اضافه شده و از آن پس این بنا به مسجد تبدیل گردید. در بیرون بنا اتاقکی در دل صخره نقر گردیده است که احتمالاً محل اقامت نگهبانان آتشکده بوده است.

شرح و معرفی آرامگاه های صخره‌ای هخامنشی

نقش رستم کجاست :

               در فاصله 17 کیلومتری از مرکز شهرستان مرودشت و در سمت شمال کوهی سر از خاک بدر آورده که چونان فانوسی بر تارک سرزمین پارس می درخشد . حسین کوه ، حاجی آباد و کوه استخر عناوینی است که به این کوه اطلاق می شود و کتزیاس مورخ یونانی معاصر ادرشیر دوم هخامنشی آنرا دوتیغ خوانده است . این مکان یکی از جایگاه‌های مقدس بوده که مردم برای زیارت و نذر و نیاز بدانجا می‌آمده اند و نقش عیلامی کنده شده بر سینه کوه قدمت و اهمیت آنرا می‌رساند . ابن بلخی مؤلف فارسنامه و حمداله مستوفی در نزهه‌القلوب به نقل از وی آورده‌اند که در استخر کوهی است نبشت نام ( نوشته دار )‌که بر آن همه گونه صورتها و کنده کاریها بوده و در گذشته کتب زند و پازند  را برآن نهاده بوده اند . اما رایج ترین نام این کوه ، نقش رستم است . در باب علت این نامگذاری نیزگمان می‌رود چون تصاویری از پیکار شاهان ساسانی با هیاطله بر دیواره کوه نقش شده است مردم در گذر از کنار آن تصور کرده‌اند که اینها نقوش نبرد رستم افسانه‌ای با دیوان می باشد که طی آنها پهلوان ایرانی به یک ضرب حریف را با اسبش سرنگون کرده است .سیاحان خارجی همچون ژوزفا باربارو ( قرن 15 م ) و نی‌بور ( قرن 18 م ) نیز با این تصور آثار موجود را بدوران پارتها منسوب می‌کردند . بهرحال این کوه نامش هرچه باشد آثاری گرانبها را از دو سلسله هخامنشی و ساسانی در دل خود جای داده که هرکدام به تنهایی مبین عظمت و اقتدار سرزمین پارس می‌باشد .

مختصری در باب تدفین مردگان در ایران باستان :

               در ایران باستان برای سه عنصر آب ، آتش و خاک احترامی خاص قائل بوده و همیشه سعی در حفظ آنها از پلیدی می‌نموده‌اند . از آنجا که جسم بی جان سرد است و سرما مخلوق اهریمن ، پس نمی‌توان جسد را به آب انداخت و یا سوزاند و یا حتی در خاک مدفون کرد . بنابراین آنان کالبد را بر بلندی و جای پرت می‌نهادند و بعد از آنکه گوشتش طعمه حیوانات و پرندگان شد و استخوانها آفتاب خورده و پاک شدند آنها را در استودان می‌نهادند ( نمونه های فراوانی از این استودانها در کوههای رحمت و حاجی‌آباد یافت شده است ) اما گاهی نیز کالبد را شکافته و قسمتهای نرم را بیرون می‌آوردند ،‌ سپس با موم و انگبین و مشک آنرا مومیایی کرده ، درون صندوقی سنگی می‌نهادند و درش را محکم می گرفتند . صندوقها را نخست همانند خانه سرپا می ساختند ( مقبره کورش )‌اما در زمان داریوش اول و جانشینانش قبور صخره‌ای تهیه شد که این نوشتار شرح و معرفی این مقابر می‌باشد .

شیوه ساخت آرامگاهها :

               از آنجا که ساخت و تهیه اینگونه مقابر اول بار به دستور داریوش بزرگ ( 522-489 ق.م ) صورت گرفت و بعدها توسط جانشینانش مورد تقلید قرار گرفت ، در شرح چگونگی ساخت و نیز توصیف نقوش موجود ، آرامگاه وی را مد نظر قرار داده‌ایم و آنرا بطور کامل می نمایانیم . پس از آن سایر قبور را با ذکر تفاوتها و دلایل انتساب معرفی می‌کنیم . لازم بذکر است که تنها انتساب آرامگاه داریوش بزرگ بواسطه وجود کتیبه‌هایی بر روی آن قطعی است.

               آرامگاه داریوش بشکل صلیبی با 4 شاخه مساوی در دل صخره‌ای به ارتفاع 60 متر کنده شده است . در ارتفاع 26 متری از قله ،‌در فضایی بوسعت 90/10 متر و ارتفاع 50/8 متر شاخه بالایی ایجاد شده سپس با افزایش وسعت کار شاخه‌های چپ و راست را به ارتفاع 26/7 متر کنده‌اند . آنگاه قسمت انتهایی به ارتفاع 80/6 متر کنده شده است . این قسمت آخری ناتمام مانده است زیرا در پایین آن سنگ بصورت دندانه دندانه در آمده و با توجه به همین مطلب شیوه ساخت صلیب مشخص می گردد ، به این نحو که ابتدا بخشی رگه‌دار در سنگ می‌یافتند و بعد از گشاد کردن آن تکه ای چوب خشک درون آن می‌نهادند و با آب تر می‌کردند ، چوب در اثر نفوذ آب منبسط شده و سنگ می‌ترکیده است . اما برخی معتقدند که از پایین کوه شروع به تراش نموده و سکوهایی برای بالا رفتن در دو طرف مقابر می‌ساختند که بعداً و در خاتمه کار بترتیب آن سکوها را که در حکم داربست بوده‌اند تراشیده‌اند تا هم بد منظر نباشد و هم راهی برای نفوذ بدرون قبور نماند .

               کتزیاس مورخ یونانی می‌نویسد : دارویش به ساخت آرامگاهی در کوه دو تیغ ( نقش رستم )امر داد و پس از اتمام کار قصد بازدید آنرا نمود ولی نزدیکترین کسانش ( ایزییوس ) خواستند آنها این عمل را انجام دهند لیکن به هنگام صعود ، مغانی که با ریسمان آنها را بالا می کشیدند از ترس مارهای خزنده بر روی صخره ریسمانها را رها کردند ، پس آن نگون بختان بر زمین افتاده و مردند .

               برخی محققین واژه یونانی فوق را پدر و مادر داریوش معرفی می کنند و معتقدند که جسد آندو نیز در همان آرامگاه مدفون بوده است .

جلوه بیرونی آرامگاه

پیکره داریوش :

               چشمگیرترین نقش شاخه بالایی پیکره داریوش است به ارتفاع 70/2 متر در سمت چپ بصورت نیمرخ که بر روی سکویی سه پله‌ای ایستاده ، کمانی بدست چپ گرفته و دست راستش در حالت نیایش قرار دارد . تاجی کنگره دار بر سر نهاده و ردایی بلند با آستین پرچین بر تن کرده است . موی پیچ در پیچ ، ریش بلند حلقه حلقه ، دستبندهای منقش بر مچ و حلقه‌ای که از گوش راست آویزان است و نیز کفش ساده و نیم تنه و دامنی که با کمربند استوار شده از دیگر مشخصات پیکره‌اند .

آتشدان :

               هر یک از شاهان ایران کهن همواره آتش شاهی داشتند که بر آتشدانی در جنگها و مواقع مهم در جلو آنان برده می شد . این آتش همیشه روشن تنها با مرگ شاهنشاه رو به خاموشی می‌رفت . این آتش که میان شاهان پارس بعنوان میراث هخامنشیان حفظ می شد ،‌بعدها ساسانیان آنرا زنده کرده ، به نیایش بیشتر آن پرداختند . آتشدان شاهی ساقه‌ای مکعب مستطیل با طاقچه‌ای کنده شده دارد . در زیر آن سکویی سه پله‌ یکی کوچکتر از دیگری واقع شده و همین سکو بحالت وارونه روی آن قرار دارد . این آتشدان با اندک اختلافاتی در همه آرامگاهها تکرار شده .

فر کیانی :

نیم تنه انسانی بحالت نیم رخ چپ که از دو حلقه متحدالمرکز بیرون آمده و با یک دست حلقه شاهی را گرفته و دست دیگرش به نشان برکت بالا آمده به همراه دو بال گشوده عقاب از طرفین و دم بزرگ و پاهای آویزان مجموعاً انسانی بالدار را تصویر می کنند . این نقش نه آنگونه که غربیان عادت کرده اند مظهر اهورامزداستک و نه چنانکه پارسیان مزداپرست معتقدند فروهر می باشد . باید دانست که ایرانیان باستان به نیروی ایزدی بنام فر اعتقاد داشتند که اصلاً چیز نیک و خواسته خوب و دلپذیر معنی می دهد و بعدها مفهوم بخت نیک خداداد و تأیید الهی یافت . این فر دو نوع است : فر کیانی که ویژه شاهان راست کردار و نیک پندار و ایرانی نژاد بود و فر ایرانی که ویژه ایرانیان بود بطور عام . هخامنشیان فر کیانی را با بال تجسم می نمودند و نقش عقاب گشاده بال بر درفش شاهی و تصویر همین درفش بر سکه ها خود گواه است . اوستا نیز فر کیانی را بصورت مرغی از خانواده شاهین توصیف نموده است با آمدن اسکندر تی کی ( فرشته نیکبختی افراد و شهرها در آیین یونانی ) با فر یکسان دانسته شد و در عصر اشکانی و ساسانی انسان بالدار دوره هخامنشی در شکل تی کی ظاهر می شود که بر روی سکه ها و سنگتراشیها حلقه شاهی را می‌آورد . در مورد حلقه بالدار هم چون همیشه با ایرانیان و اموال آنها رابطه دارد می توان پذیرفت که آن فر ایرانی است و نه چیز دیگر .

نقش بزرگان :

               دیواره‌های دو طرف شاخه بالایی نیز منقوش اند . سمت چپ پس از روایت اکدی کتیبه های داریوش از بالا به پایین 2 سرباز پارسی نیزه دار در کنار هم و سپس دو سرباز دیگر یکی بعد از دیگری نقش شده‌اند . روبروی اینان در دیوار مقابل سه نفر پارسی غیرمسلح در حالت درودگویی ایستاده اند . دو جانب شاخه بالایی هم مزین به قابی منقوش است . سمت چپ از بالا به پایین یک نیزه دار پارسی بنام گئوبروی پتیشخواری نیزه‌دار داریوش ، یک سرباز مادی بنام اسپه کانه کماندار و نفر سوم هم نامشخص است . در قاب سمت راست به همان ترتیب سه شخص پارسی غیرنظامی در حالت درودگویی نقش شده‌اند . بزرگی این افراد نسبت به اورنگ بران و کوچکی شان نسبت به شاه مبین مقام والای آنان است . در مورد هویت افراد منقوش در قابها می توان گفت که این نقوش بیانگر موقعیت داریوش در میان 6 یاور او در روزهای خطر است همانند وضعیت اهورامزدا در میان امشاپسندان 6 گانه .  در مورد 7 نفر منقوش بر دیواره‌های درونی همین قدر می‌توان گفت مقامشان بسیار بلند بوده و شاید رؤسای قبایل هفتگانه پارسی بوده‌اند

ماه :

               در گوشه بالایی ، سمت راست هم سطح با فر کیانی نقش ماهی با هلال آویخته کنده‌اند که قرصی نازک در شکم دارد . این نقش شبیه نقش ماه در هنر آشور است که علامت سین ( خدای ماه ) بود . رو به پایین و قرص‌دار بودن آن نمودار شبهای بیستم تا بیست و دوم ماه است و برابر بودن آن با فرکیانی مبین اهمیت خاص آن است گو اینکه ایرانیان باستان گاهی ماه را علامت بخت و نیروی کشور خود می دانسته اند . نیز اینکه ماه را رو به زوال نموده‌اند به رمز و اشاره فروماندن چراغ عمر داریوش را در نظر داشته‌اند که بواسطه آن بخت ایران نیز روزی چند رو می پوشاند و با جلوس شاه جدید باز طلوع می کند .

اورنگ بران :

اورنگ شاهی ( گاث در فارسی باستان و گاه در شاهنامه ) تختی است بزرگ و مستطیل با پایه هایی بشکل ساق ، مچ و کف شیر که بر گویهایی مضاعف استوار است . نیم تنه شیری غران و شاخدار سر پایه ها را شکل می دهد . لبه‌های تخت برآمده و مزین به نقش گلبرگهای عمودی و موازی است . این تخت بر سر دست 28 نفر در دو رده با سلاح و متمایز از یکدیگر حمل می شود . سر و پاهای افراد از نیمرخ و بازو تا کمرشان از روبرو نقش شده گو اینکه حالت ایستاده دارند نه حرکت . بالا و پایین بودن افراد شاید به این خاطر است که می خواسته اند دو لبه تخت را بر دستها بنشانند ولی بعلت عدم شناخت علم مناظر و مرایا در دو رده کار کرده‌اند . عقب و جلو تخت هم دو نفر ایستاده‌اند که یا بعد از اتمام کار آرامگاه نقش شده اند یا اینکه می‌خواسته اند اشخاص را در دو گروه مرکب از عدد هفت بنمایانند که در میان ایرانیان تقدس داشته .

نقش اورنگ بران درکل مبین وسعت امپراتوری پارس می باشد و شاه ایران شاه همه قبایل . چون هیچ قومی را بر دیگری برتری نیست همه در خور اعتمادند و شاه و دولت به همه آنان تعلق دارد و بر بازوی ایشان متکی است .

کاخ منقوش :

بر جبهه مرکزی آرامگاه کاخی منقوش است که بی‌شباهت به قصر اختصاصی داریوش در تخت جمشید (تچر) نیست . به عقیده اشمیت به رمز تختی را در کاخ بارعام داریوش ( آپادانا ) تصویر می کند که غیرقابل حرکت بوده است . برخی اختلافات نقش با کاخ تچر از این قرار است . وجود نیم ستون به جای ستونهای کامل کاخ . کوتاهی در این نقش نسبت به کاخ تچر . ارتفاع کل ستونها و آرامگاه که به 22/6 متر می رسد و بیشتر از ارتفاع ستونهای کاخ است . ( 93/5 متر ) . دندانه‌های پیشانی و رخ بام که سر تیرهای عمودی است و سر در مکعب مستطیل با تاجی با شیارهای عمودی و قاب مضرس سه پله‌ای از دیگر مشخصات این نقش می باشد . بهرحال از روی کاخ منقوش می توان خصوصیات گم شده کاخ تچر را بازسازی نمود.

کتیبه ها :

 بجز سنگ نوشته‌هایی که گئوبرو و اسپه کانه را معرفی می‌کند و نیز پهلو نوشته های معرف اورنگ بران ، دو نوشته بزرگ بر آرامگاه کنده شده . آنکه پشت سر داریوش است به زبان و خط پارسی باستان بوده ، 60 سطر دارد و در کنارش متن کوتاه شده به زبان و خط عیلامی زده شده . در کنار درگاه ورودی آرامگاه نیز سنگ نوشته ای به سه زبان پارسی باستان ، عیلامی و بابلی یا آکدی نقش نموده‌اند . این هر دو سخنان داریوشند که پس از ستایش اهورامزدا خود و تبارش و قبایل تحت امرش را می شناساند و می گوید که به تأیید و با توکل به اهورامزدا همه کارها را راست نموده و شاه شده است و می خواهد از دیگران تا به فرمان اهورامزدا روند و از دروغ و کژی و ظلم به زیر دست بپرهیزند .

علاوه بر آنچه گفته شد یک اثر کوچک در جبهه بالایی زیرمتن عیلامی کتیبه داریوش نقر شده و آن کتیبه ای است 25 سطری به خط آرامی که هرتسفلد ( 1923م ) آنرا متن آرامی سنگ نوشته داریوش دانست . بعداً که معلوم شد از اردشیر نامی یاد می کند حدس زدند که باید مربوط به دوران اردشیر اول باشد .اما وجود نام س ـ ل ـ و ـ ک در سطر چهارم آن تعلق آنرا بدوره سلوکیان تقویت کرد . آمدن نام سلوکوس بی لقب شاه ، مبین آن است که وی سلوکوس اول بوده که در 305 ق . م  لقب شاهی یافته پس کتیبه باید متعلق به زمانی مابین 312 ق.م تا 305  ق. م باشد .

رنگ آمیزی نقوش :

نقوش روی آرامگاه روز اول ازرنگ می درخشید . آثار رنگ آبی بر روی سر ستون تعدای از نیم ستونها و روی برخی حروف کتیبه ها مشخص شده است . نیز اثر رنگ های آبی ، قرمز ، قهوه‌ای و سبز بر لبه طاقچه مانندی که اورنگ بران رویش ایستاده‌اند حاکی از آن است که هر پیکره جداگانه و دقیق رنگ شده بوده است . البته در سال 1910 م هرتسفلد جزئیاتی بیشتر در این نقوش مشاهده کرده بود که امروزه آسیب طبیعت از بینشان برده است.

مشخصات درون آرامگاه :

در جلو آرامگاه ایوانی دراز و کم عرض تراشیده‌اند که از میانش درگاه ورودی که دری سنگی داشته و اینک فقط بالای آن بجای مانده بدرون دهلیزی موازی با جبهه آرامگاه راه می یابد و 73/18 متر درازا ، 13/2 متر پهنا و 70/3 متر بلندی دارد با سقفی کاملاً مسطح . روبروی درگاه ورودی و عمود بر طول محور دهلیز در ارتفاع 05/1 متری اطاقکی مستطیل با 80/2 متر پهنا و 75/4 متر درازا کنده‌اند که دارای سقفی همسطح دهلیز می باشد با اندکی حالت شیروانی در ثلث درونی اش . درکف اطاقک سه حفره مستطیلی بطول 10/2 متر و ژرفای 05/1 کنده‌اند . عرض حفره ها 05/1 متر است با لبه ای به ضخامت 5/17 سانتیمتر که کار قاب در پوش سنگی را می نموده است . قصد بر آن بوده که دو اطاقک دیگر دو طرف اطاقک اول بکنند ولی با کمی پیشروی به سمت چپ در برخورد با مانعی در کوه بالاجبار درازای دهلیز را از طرف چپ دو برابر کرده واطاقکها را با سقفی شیب‌دار ساخته اند . جهت جلوگیری از نفوذ نم باران و برف بدرون حفره‌ها آبراهه‌هایی باریک در سه طرف هر اتاقک کننده‌اند که همگی یکی شده و در کف دهلیز از سمت راست دیوار بیرون می روند.

 

انتساب قبور :

هیچ نشانه و مدرکی در این زمینه در دست نیست . ولی از آنجا که در آرامگاه‌های هخامنشی همیشه قبر یا قبور روبروی درگاه را می کنده‌اند یکی از قبور اطاقک اول باید از آن داریوش باشد و دوتای دیگر هم احتمالا از آن پدر و مادرش که در بازدید از آرامگاه کشته شدند در مورد قبور دیگر هم دو فرضیه وجود دارد یکی اینکه آنها را برای نزدیکترین کسان داریوش ساخته بودند و دوم اینکه شاید 6 آزاده پارسی که داریوش را در سرکوب گئومات و رسیدن به شاهی یاری نمودند آنجا آرمیده اند . اما مسلم است که با وجود کتیبه‌های میخی انتساب قطعی آرامگاه به داریوش بزرگ اثبات شده است

آرامگاه خشایارشا ( 486-465 ق. م )

علی رغم خراب شدن تاج خشایارشا بقیه جزئیات مقبره بهتر از آرامگاه داریوش بزرگ مانده است . اما برخی اختلافات : دهلیز آرامگاه خشایارشا کوچک ( 3 متر در 60/6 متر ) و تنها یک اطاقک با سه قبر روبروی درگاه دراد . قبرها کمی بزرگتر از قبور آرامگاه داریوش اند ولی سرپوش مقعر دراند . سقف اطاقک هم حالت طاق منحنی دارد .

این آرامگاه کتیبه ندارد و علل انتسابش به خشایارشا عبارت است از :

نسبت به سایر قبور بیشتر خصوصیات حجاری وکارهای هنری دوره داریوش و خشایارشا را بیاد می‌آورد .

1.     در سمت راست آرامگاه داریوش واقع شده و از لحاظ نقوش بدان بسیار شبیه است .

این مقبره را در سینه صخره‌ای عمودی کنده‌اند که برای تراش آن وقت زیادی لازم نبوده . حال آنکه آرامگاه طرف چپ آرامگاه داریوش در صخره‌ای شیب‌دار و برجسته ایجاد شده که وقت زیادی می‌برده و معلوم است آنکه جای بهتری برگزیده زودتر دست بکار شده است .

محور طولی دهلیز آن درست موازی با جبهه بیرونی آرامگاه است و این ویژگی فقط در آرامگاه داریوش دیده می شود تاریخ آرامگاه را میان 480 و 466 ق. م تخمین می زنند . معلوم نیست چه کسانی با وی دفن شدند . مادرش که در آرامگاه داریوش دفن شده و ملکه اش ( امیستریس ) هم چهل سال بعد از او زیست . بنابر این احتمال می رود دو تن از برادران یا فرزندانش آنجا خفته باشند .

آرامگاه اردشیر اول ( 465-423 ق. م )

جبهه آرامگاه اردشیر بسیار گزند دیده و کهنه شده است . مختصر تفاوت آن با دخمه دارویش بزرگ یکی کوتاهتر بودن پایه آتشدان است و دیگر اینکه فر کیانی فقط یک حلقه صاف و بی مهره دارد . کلاه آزادگان 6 گانه نیز همه موهایشان را پوشانده و حالت حلقه ندارد .

درون آرامگاه به تقلید از آرامگاه داریوش کنده شده و سه اطاقک دارد . اما تفاوتهای عمده‌ای آشکار است . دهلیز آن یک مکعب مستطیل بدقواره و کم ارتفاع است . ( 40/2 متر ارتفاع ، 90/1 تا 20/2 متر عرض و 65/10 متر طول ) گوشه جنوب شرقی آن خیلی به دیوار جبهه نزدیک شده در حالی که گوشه شمال غربی‌اش خیلی در کوه پیشرفته است . اطاقکها کج و کوله و هر کدام تنها با یک قبر کنده شده اند . احتمالاً آن که روبروی در است و آراسته تر ، از آن اردشیر و دوتای دیگر هم از آن نزدیکترین کسانش ( ملکه داماسپیا و پسرش خشایارشای دوم که اندکی بعد از پدر مرد .)

آرامگاه داریوش دوم ـ‌ وهوک ـ ( 423 404 ق.م )

آخرین آرامگاه موجود در نقش رستم ، آرامگاه داریوش دوم می‌باشد . که علی‌رغم اینکه در بسیاری قسمتها دچار گزند فراوان شده است ولی در نقوش اورنگ بران و کاخ سالمتر از آرامگاه اردشیر اول می باشد . ویژگی منحصر به فرد این آرامگاه وجود پرهای فلس مانندی پشت گردن و جلو سینه شیر شاخداری است که بر گوشه‌های اورنگ نقش شده است که از جمله دلایل انتساب آن به داریوش دوم می باشد زیرا این مشخصه در قبور اردشیر دوم و سوم در کوه رحمت دیده می شود و لذا معتقدند که این آرامگاه زودتر ساخته شده . از دیگر دلایل که جهت انتساب آن ذکر می شود واقع شدنش در سمت غربی آرامگاه اردشیر و تقلید خصوصیات آن است . همچنین جبهه آرامگاه درست در مقابل کعبه زردتشت واقع شده و این نباید عمدی باشد . زیرا فاصله آرامگاه داریوش با اردشیر 37 متر است و همین فاصله در آرامگاههای دیگر رعایت شده . بنابراین کعبه زردشت که 70 متر از آرامگاه داریوش بزرگ فاصله دارد ، تقریباً در برابر کعبه زردشت قرار می‌گیرد .

درون آرامگاه تقریباً شبیه آرامگاه اردشیر می باشد . دهلیز آرامگاه تقریباً بحالت یک مثلث درآمده است . قاعده‌اش 80/10 متر طول دراد و پهنایش در مرکز 50/2 متر و در گوشه راست 37/1 و در گوشه چپ 40/1 متر پهنا دراد . ارتفاع دهلیز به 80/2 متر می رسد . دهلیز دارای سه اطاقک و هر اطاقک دارای یک قبر می باشد . محوریت کج دهلیز شاید بواسطه بی دقتی استادکاران بوده که البته زیاد قابل قبول نیست زیرا اطاقکهای آرامگاه با دقت و مستطیل شکل ایجاد شده‌اند . بنابراین باید قبول کنیم همانگونه که در آرامگاه داریوش بزرگ مشاهده می شود که دهلیز علی‌رغم موازی بودن با جبهه آرامگاه درازایش به یک طرف تمایل بیشتری دارد و این امر ناشی از برخورد با مشکلی در کوه بوده در آرامگاه داریوش دوم هم لاجرم یک چنین موردی پیش آمده که یک سمت دهلیز تقریباً موازی با جبهه آرامگاه و سمت دیگر بسیار در کوه پیش رفته است . در مورد انتساب قبور هم باید گفت به احتمال زیاد آنکه روبروی درگاه ورودی است متعلق به شخص داریوش است و دوتای دیگر هم یکی از آن ملکه پریزاد و دیگری نامشخص است .

آرامگاههای کوه رحمت :

در حاشیه شرقی مرودشت کوهی واقع شده که امروزه به کوه رحمت موسوم است ودر گذشته دور کوه مهر یا میثرا خوانده می شد . همین نام کهن دلالت بر تقدس آن نزد ایرانیان باستان می کند و بدین خاطر شاهان آخر هخامنشی یعنی اردشیر دوم وسوم و احتمالاً داریوش سوم بر سینه آن برای خود قبوری همانند قبور نقش رستم ایجاد نموده‌اند .

آرامگاههای اردشیر دوم وسوم :

در دامنه کوه رحمت و مشرف بر تخت جمشید ، دو آرامگاه صخره‌ای دیده‌ می شود که به سبک و اسلوب آرامگاه داریوش اول در نقش رستم کنده شده‌اند از لحاظ نمای خارجی همان نقوش موجود در قبور نقش رستم را می توان دید با این تفاوت که شیرهای شاخداری که بر گوشه‌های اورنگ شاهی نقش شده‌اند پشت گردن و جلو سینه‌شان پرهای فلس مانندی دارند که البته در آرامگاه داریوش دوم در نقش رستم هم این مورد مشاهده می شود. همچنین بر آن قسمت که حکم بام کاخ منقوش را دارد و اورنگ بران روی آن ایستاده‌اند شیرهای  غرانی نقش شده که رو به سمت راست در حال حرکتند . از لحاظ وضع داخلی نیز باید گفت درون آرامگاه شمالی دو قبر و برای آرامگاه جنوبی سه جفت قبر تهیه دیده‌اند که همگی بشکل مکعب مستطیل اند ( 20/1*2 متر )

هیچ دلیلی نداریم که بتوسط آن یکی از دو آرامگاه را به اردشیر دوم و دیگری را به اردشیر سوم منسوب کنیم . تنها براساس حدسیات است که آرامگاه شمالی را متعلق به اردشیر سوم و آرامگاه جنوبی را از آن اردشیر دوم می دانند . نکته قابل توجه این است که در آرامگاه شمالی ایوان جلوی درگاه ورودی تبدیل به سکویی عریض شده است که بواسطه پلکانی جدیدالاحداث که در آرامگاه جنوبی هم تعبیه شده می توان بدرون آنها راه یافت در برابر هر کدام از آرامگاهها بقایای ساختمانی به چشم می‌خورد که در واقع اتاقهای مخصوص آیین های مذهبی و متولیان آرامگاهها بوده است و امروزه دیوارهای آن را در جای اصلی ولی کوتاه بازسازی نموده‌اند .

               جهت داریوش سوم آخرین شاهنشاه هخامنشی نیز مقبره‌ای مد نظر گرفته اند موسوم به قدمگاه چاشتخوار که شرح آن در مقاله‌ای جداگانه ارائه خواهد شد .

 

راه شاهی دوره هخامنشی

راه شاهی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پرش به: ناوبری, جستجو

راه شاهی به فرمان داریوش بزرگ هخامنشی ساخته شد. این شاهراه تخت جمشید را به پاسارگاد، شوش و دیگر شهرهای شاهنشاهی متصل می‌کرده و بنابر کشفیات جدید احتمالاً از تنگهٔ بلاغی که در فاصلهٔ میان تخت جمشید و پاسارگاد قرار دارد، عبور می‌کرده. راه شاهی نخستین شاهراه شناخته شدهٔ ایران و نخستین شاهراه بین المللی جهان است.

در خوزستان این راه از شوش، شوشتر و رامهرمز عبور می‌کرده‌است.

در پانصد سال پیش از میلاد مسیح ،داریوش اول در ایران آغاز به ساخت یک سلسله جاده‌های پهن و عریض نمود که یکی از آن‌ها راه سلطنتی نام داشت و در زمان خود جزء بهترین شاه راه‌ها محسوب می‌شد. راهی که پس از امپراطوری رم نیز همچنان مورد استفاده قرار گرفت.کیفیت این راه چنان بالا بود که پیک‌های نامه رسان می‌توانستند مسافتی معادل ۲۶۹۹ کیلومتر را تنها در مدت هفت روز بپیمایند.

عکس دروازه ملل تخت جمشید نوروز 1391



در تعطیلات نوروز 1391 روزانه بین 100 تا 150 هزار نفر از آثار ثبت جهانی تخت جمشید توسط گردشگران داخلی و خارجی بازدید گردیده است . این آثار در وسعت 12/5 هکتار وسعت صفه سنگی و در کاخ های متعددی ساخته شده که هر ساله تعداد این بازدید کنندگان بیشتر می شود و کارکنان این مجموعه با سعی و تلاش بسیار در جهت حفظ این آثار و همچنین رفاه گردشگران می کوشند .