تخت جمشید ( پارسه )

تخت جمشید ( پارسه )

پارسه سکوت نیست ُ حقیقتی است که بر سنگ نوشته اند .
تخت جمشید ( پارسه )

تخت جمشید ( پارسه )

پارسه سکوت نیست ُ حقیقتی است که بر سنگ نوشته اند .

تحقیق در معماری گذشته ایران

تحقیق در معماری گذشته ایران

پیش از آنکه بحث اصلی را شروع کنم لازم است کلیاتی درباره معماری ایران بگویم . سپس درباره انتخاب موضوع در یک تحقیق معماری و منابع مورد نیاز به خصوص برای دانشجویان معماری مطالبی را توضیح میدهم . امروز معماری سنتی ما در جهان شناخته شده است ولی تا نیم قرن پیش معماری ما ناشناخته بود . برای نمونه روش تحلیل و تفسیر مستشرقین از بناهای پیش از اسلام ما متفاوت با انچه امروزه مطرح     می شود ، بود . بنایی مانند تخت جمشید و نظایر آن را در دسته بندی با بناهای سومر ، آکاد و آشور می دیدیم . به این ترتیب بناهای پش از اسلام ایران را نیز با بناهای دیگر کشورها در یک دسته قرار می دادند و حتی برخی نیز به دوره ای ازآن "معماری عربی" می گفتند . همانگونه که می دانید معماری ایرانی با معماری عربی بسیار متفاوت بوده است . البته این به معنی عدم پیشرفت معماری اعراب نیست زیرا در آن زمان کشورهایی چون مصر و شام دارای معماری غنی بوده اند . در شمال آفریقا نیز معماری مغرب که شامل دو بخش اسپانیا و مراکش میشود بسیار غنی بوده است . یکی از مکاتب بزرگ معماری اسلامی هم از حیث پرکاری در آثار و هم از جهت تعداد بناهای ساخته شده و دامنه نفوذ گسترده آن که حوزه نفوذی از عراق کنونی ، هندوستان تا اندونزی داشته ، معماری ایران است . البته بعضی ]مانند پروفسور گالدیری [ نیز تاثیر معماری ایرانی را تا شمال آفرقا وحتی بعضی بناهای آندلس میدانند. برای اینکه از تاثیر معماری ایرانی و اسلامی بر معماری دیگر کشورها تصویری داشته باشیم کافی است که بعضی از کتب نوشته شده درباره معماری هند را ورقی بزنیم . هنگامی که از معماری پیش از اسلام ان به معماری پس از اسلام می رسیم ناگهان تغییرات اساسی در معماری آنها مشاهده می کنیم . از استوپه های یکنواخت ( به جای دخمه استوپه(استوپا) داشته اند ) به آثار علی گرد و تاج محل می رسیم تو گویی صبح میدمد و واقعا همه چیز تغییر می کند . من در اینجا قصد تنقید از معماری باستانی هند را ندارم زیرا در نوع خود با ارزش است و با دیدن همین معماری است که ما به تغییر و تحول در معماری پس از اسلام این کشور پی می بریم . با وجود ویژگیهای معماری ایرانی ، متاسفانه تا کنون چیز در خوری درباره ان نوشته نشده است . گاهی من فکر می کنم شاید تاسفی نیز نداشته باشد ، شاید بدین گونه بهتر باشد زیرا امکان داشته است که بعضی از روی غرض درباره آن بنویسند همانگونه که شده است و شاید بعضی هم با عدم شناخت درباره آن مطالبی بنویسند . اما در حال تاسف بار این است که ما ایرانیان نتواسته ایم هیچ کاری در این زمینه انجام دهیم . من در حال حاضر تعداد زیادی جوانان را میشناسم که به معماری ایران علاقمند هستند . این جوانان بهتر است به بررسی معماری کشورمان بپردازند و واقعا با عشق بررسی کنند تا این معماری را خوب بشناسند و کار انها صرفا تکرار نظرات چند نویسنده غربی نباشد . البته همانگونه که بارها گفته ام و در ادامه نیز خواهم گفت بعضی از این نویسندگان غربی مانند مرحوم ماکسیم سیرو معماری ایران را خوب می شناختند و آنچه درباره معماری ایران نوشته اند فوق العاده است . اما از بعضی کارهای محققان دیگر بوی غرض به مشام می رسد و استناد به این نوع کارها چندان صحیح نیست . آنچه که خود درباره معماری ایران انجام داده ام و به ان رسیده ام اینست که این معماری را باید دید ، باید در آن قدم زد و زندگی کرد . همانگونه که در بخش پیش گفتم من با توجه به اینکه نائینی یزدی هستم در شهر یزد با این آثار بزرگ شده ام . انها را تماشا می کردم و از دیدن قسمتهای مختلف ان لذت می بردم . از جمله مسجد جامع یزد که متاسفانه بخشهایی از آن مسجد را تخریب کرده بودند که با ارزشترین و قدیمی ترین بخشهای مسجد بود .بر روی مسجد بومسلمی یک شبستان جدید ساخته اند . این بنا (مانند مساجدی چون جامع اصفهان و اردستان ) در دوره های مختلف ساخته شده و دارای اثار متنوعی می باشد . آنچه که از این مسجد به جای مانده است به همت مرحوم وزیری ( رحمت الله ) باقی مانده است .این مرد بزرگوار چندین سال چه بر روی منبر و چه در بازار و دیگر جاها ، با خواهش و تمنا و گاهی با تندی کاری کرد که مسجد از ویرانی کامل نجات یابد ، وگرنه اینجا از مسجد جامع ورامین خراب تر بود . این قضیه را ، من که از کودکی در مسجد قدم می زدم به خوبی به خاطر دارم.

توجه به میراث گذشته و استاد کاران قدیمی

من ازآن زمان متوجه شدم که فهمیدن و شناخت معماری ایران در وهله اول نیاز به دقت و دیدن خود بنا دارد . سپس در کنار اساتید معماری نشستن ، یعنی همان معمارانی که آنها را بی سواد می خواندند و با کمال تاسف کسی به آنها توجه نداشت .همانگونه که گفتم وقتی من از آنها صحبت میکردم حتی دوستان هم دوره دانشگاهی من آنها را معماران بی سواد می نامیدند و مراجعه به آنان را بی حاصل می دانستند .آنها از دریای معارف معماری که در سینه های این معماران بود آگاه نبودند و خیلی ها با آن دیدگاهشان نتوانستند از آنها استفاده کنند . اما من با کمال فروتنی در کنار آنها می نشستم به طوری که حتی مانند شاگردانشان به من پرخاش می کردند ، و من به این برخوردها اهمیتی نمی دادم . البته بعضی متوقع هستند که این معماران پاسخگوی بعضی سوالات هنری یا نظری روز باشند و مانند آنچه در دانتشگاهها برایشان توضیح داده اند ، پاسخگو باشند . این کارامکان پذیر نیست .باید کنار دست آنها نشست ، در کار آنها دقت کرد و زبان آنها را فهمید . این معماران زبان خاص خود را دارند . در چند دهه قبل می شد از اطلاعات این معماران استفاده کرد ولی متاسفانه کمتر کسی به این کار اقدام نمود . تعداد زیادی ا زآنها دیگر در میان ما نیستند ، خدا همه آنها را بیامرزد . پیش ازاین من برای شما ، مثال استاد محمد علی را آوردم و گفتم که او چگونه موضوع جالب توجه هنجاررا بر روی زمین نکیز می کرد .آنها مطالب زیادی را سینه به سینه حفظ کرده اند که یک از آنها را زمانی که من به دکتر هشترودی انتقال دادم ، او گفت که نه در ریاضیات شرق و غرب آن را دیده است . من در ۵۵ سال گذشته هم شاگردی آنها را کرده ام و هم در کنار آنها بوده ام . بعضی از مطالب را حتی از یک کارگر ساده که در حال کار کردن بوده یاد گرفته ام .برای نمونه ترسیم پنج ضلعی بوسیله ریسمان است که با دو میخ ، ریسمان و گونیا انجام می شود . اگر از او توضیح روش را با فرمول بخواهی حتما به تو جواب نخواهد داد. این به وسیله این ابزار رادیکال ۵ را می ساخت و سپس پنج ضلعی را از روی آن رسم می کرد . این کار خارق العاده ای بود آنها در عمل اینها را یاد گرفته بودند . این وظیفه ماست که این مطالب را ابتدا یاد بگیریم ، آن را بفهمیم و سپس به عنوان یک موضوع مورد تحقیق مطالعه قرار دهیم . برای نمونه یافتن پاسخ اینکه چگونه معمار گذشته با کمال راحتی و با داشتن یک ضلع ازیک پنج ضلعی می توانسته آن را رسم کند . همان گونه که بارها عرض کرده ام معماری ایران را از لحاظ هنری باید رفت و دید . با دیدن آثارمتوجه می شویم که این معماری شنیدنی نیست بلکه دیدنی است .در اینجاست که انسان پی می برد که تاسفی هم ندارد که تا به حال کتابی درباره این معماری نوشته نشده است. اما درحال حاضر باید درباره آنها نوشت زیرا اغلب این آثار صدمه دیده و در حال زوال می باشد . در شهرهای تاریخی ما خانه های وجود دارد که به حد تکامل خود رسیده بودند و با وجود زیبایی خیره کننده خود ، همه دارند ازبین می روند ، تعداد زیادی از آنها نیز ازبین رفته اند . خانه نواب رضویها ، یکی از خانه های شاخص یزد را من اینگونه ثبت و ضبط کردم . در یک تابستان گرم که دوستان در زیرزمین خنک آن نشسته بودند ، من گریان در خرابه های ان   می گشتم و آن را اندازه گیری و بازنگاری می کردم . این کار توسط یکی از همکارانم خانم مهندس اسدی ترسیم شد و در نهایت آنچه ارائه شد کار فوق العاده ای بود .بعدها وقتی دانشجویان را برای بازدید به آن محل فرستادم ، پس از بازگشت گفتند که چنین اثری در آنجا وجود ندارد . پس از مراجعه به آنجا کار تعمیر شده را دیدم که با آنچه در اصل بود کاملا متفاوت داشت. از ان آثار چند نمونه دیگر هنوز باقی مانده است که می توان از آنها بی نهایت استفاده برد . به نظر من دیدن بنا ، فهم آن و بهره گیری از افراد متخصص قدیمی و آشنایی باروش کار آنها و استنباط از گفته ها و اعمالشان ، اصلی ترین بخش تحقیق در معماری گذشته ایران است.

انتخاب موضوع (در معماری ایرانی برای تحقیق و مشکلات خانه ها و بافتهای قدیمی و تاریخی )

دربحث های مربوط به معماری ایران باید به بعضی موضوعات کاربردی توجه خاص بشود . چیزی که با کمال تاسف در دانشگاههای ما نادیده گرفته می شود . ازطرف دیگر به موضوعاتی تا حدی خیالی نیز پرداخته میشود برای مثال « ایستگاه قطار در کره زهره !» و چیزهای دیگر نظیر این . البته علت آوردن این مثال ، نشان دادن جنبه غیر کاربردی و صرفا خیالی بعضی موضوعات است . ما می توانیم درباره موضوعاتی کار کنیم که به جنبه کاربردی آن بیشتر توجه شود . موضوع مسکن درحال حاضر از بزرگترین مشکلات و گرفتاریهای جامعه است . نداشتن مسکن دغدغه قشر بزرگی از جامعه به خصوص جوانان است و این مشکل به وضع خطرناکی تبدیل شده است . درگذشته یک روستایی با مصالح بوم آورد و دم دستی ، خانه خود را می ساخت و هر وقت نیاز بود آن را تعمیر می کرد . ولی حالا بعضی مصالح مانند آهن و سیمان از دور دست برای او بار میشود و خانه ای با دو یا سه اتاق برای او ساخته می شود . حال اگر گوشه ای از خانه او خراب شود چه باید بکند ؟ آیا دوباره باید از تهران برای او مصالح فرستاده شود ؟! باید این مشکل را حل کرد . البته من نمی گویم که باید استفاده مجدد از طاق و خشت داشته باشیم ، به خصوص در مناطقی که یکبار زلزله آمده است اصلا نباید از طاق استفاده کرد . اما در بسیاری مکانها هنوز می توانیم از مصالح بومی برای رفع مشکل مسکن استفاده کنیم و نیازی را که داریم به خوبی برطرف نماییم . این کارها باید از دانشکده های معماری ما شروع شود . موضوع مسکن می تواند از سالهای نخست در دانشکده وقتی که دانشجو پروژه مسکن دارد ارائه شود و این کار چندین بار در سالهای مختلف تکرار گردد . در این موضوعات نه تنها خانه روستایی بلکه موضوع آپارتمان را در تهران برای یک خانواده ۴ نفره یا خانواده پر جمعیت ارائه نمود .از دانشجو یک طرح منطقی خواسته شود و اینکه چگونه می توان خانه ای با صرفه طراحی کرد . من آرزو داشته ام چنین کارهایی را ببینم ولی متاسفانه تا به حال به ندرت در پروژه ها و پایان نامه ها به این نوع موضوعها بر خورده ام . موضوع دیگر تحقیقاتی می تواند بافتهای قدیم و احیاء بافت محلات تاریخی باشد . در بافتهای کهن این کشور سرمایه های عظیمی وجود دارد . آیا این سرمایه ها باید مانند زباله از طرف شهرداریها در خندق ریخته شود ؟ از دست دادن این سرمایه ها حیف است . این حرف به معنی آن نیست که مردم را مجبور کنند که در داخل خرابه ها زندگی کنند . به خاطرم می آید که صحبتی درباره محله عودلاجان داشتیم . یکی از دوستان در مقاله ای در روزنامه نوشته بود که : « پیرنیا  می گوید که مردمان این محله در این خانه ها بنشینند تا او سالی یکبار از باغ زیبایش بیاید و شما را نگاه کند . اگر اینجا زیباست شما بیا اینجا زندگی کن و ما شما را تماشا کنیم !»، البته این منطقی نیست که ما به آنها بگوییم با این مشکلات باید در این مکانها زندگی کنید .شاید بخشی از این مشکل تقصیر من بوده باشد که به ساکنان این محلات اجازه نمی دادیم که دخل و تصرفی د رخانه ها داشته باشند . باید به مردمی که به علت خرابیهای موجود آن را رها کرده اند و آنجا متروک مانده است حق داد .محله ای که نه آب نه برق نه گاز درست دارد حتی بعضی وقتها هیچ چیز ندارد و قابل سکونت نیست . گاهی من می بینم که خانه ای در یکی از این محلات خراب شده و به صاحبخانه گفته شده است که حق دست زدن به آن را نداری و از طرف دیگر نیز کمکی به او نمی شود . همچنین برای برخی چیزها دولت هم نمی تواند کمکی ارائه دهد .فرضا در گره سازی شده ای در خانه ای نیاز به ترمیم داشته باشد . این کار هزینه های زیادی می خواهد که از عهده تشکیلات دولتی ما خارج است . اما می توان درباره راه حلهای دیگر برای احیای محلات فکر کرد . زمانی من پیشنهاد نمودم که در جلسه ای مورد استقبال قرار گرفت به خصوص از طرف مرحوم مصطفوی. برای نمونه محله یوزداران یزد را بررسی می کنیم که دارای یک کوچه اصلی است این کوچه را می توان با هزینه کم تعمیر کرد بدین ترتیب که زمین آن سنگ فرش یا آژیانه شود (سنگهای تخم مرغی شکل که در میان بندهای آجری با نقوش مختلف قرار می گیرد ) .این کار چند حسن دارد یکی اینکه تعمیر آنها آسان است و اگر سنگی کنده شود می تو.اند به آسانی جایگزین شود و کاربرد آن از آسفالت و بتن حتما بهتر است . همچنین روشی مرسوم در بیشتر شهرهای ایران بوده است و ما نمونه های زیبای آن را در شهر دزفول با نقشهای متنوع می بینیم . در شمال ایران نیز با روش مخلوط با آجر بزرگ و سنگ کار شده است . دیوارهای کوچه ها را نیز می توان کاهگل کرد . انچه در نمای کوچه می ماند سردر خانه هاست . این سردر ها را می توان تمیز و مرتب کرد و آنهایی را که نیاز به تعمیر دارد مرمت و نواقص آن را برطرف نمود . در اینجا اگر صاحبخانه استطاعت تعمیر آن را نداشت دستگاههای مسئول باید به آنها کمک کنند . واقعا احیاء کنه سر در یک خانه قدیمی به وسیله یک نفر مقدور نمی باشد . تعمیر ، نظافت و بر طرف کردن نواقص سردر نیز کار یک نفر نیست . برای نمونه اگر یک در چوبی را بخواهند تعمیر کنند پرداخت هزینه آن از طرف یک پولدار هم بر نمی آید . در یک دسته بندی کلی از کیفیت خانه ها در محلات قدیم ، می توانیم آنها را به سه دسته تقسیم کنیم : نخست خانه هایی که اصلا قابل استفاده نیست . به ساکنان این خانه ها نمی توان گفت شما در این خانه ها زندگی کنید ، آنها انسان هستند و اگر کسی این نظر را داشته باشد باید به او گفت « خودتان در آنجا زندگی کنید !». باید به او اجازه داده شود که با همان حجم و ارتفاع و با حفظ فضای باز یا همان مساحت حیاط که در اصل داشته است ، خانه ای بسازد . او را نیز در انتخاب نوع مصالح آزاد بگذاریم تا حدی که با شرایط اقلیمی محل سازگار باشد . برای نمونه دیده شده که در شهرهایی چون کاشان و یزد خانه ها را سنگ روکار می کنند . این واقعا کشنده است و خانه را تبدیل به یک کوره  می کند . در اینجا بهترین نوع مصالح کاه گل ارزه است ( یا کاهگل دم گیری ) که گزش آفتاب را می گیرد و از طرفی رنگ زیبایی دارد . دلایل این نوع کارها را     می توان به مردم آموزش داد و به آنها فهماند که هم عمل به آن ساده است و هم برایشان ارزانتر تمام می شود . با توجه به حجم و ارتفاع ساختمانهای قدیمی سازنده به راحتی می تواند دو یا سه طبقه در آن بسازد . فضای حیاط خانه را می توان به همان شکل و اندازه حفظ کرد اما در طرح جدید می توان تغییراتی در آن ایجاد کرد . همچنین در طرح جدید سعی شود پنجره ها رو به کوچه باز نشود . اگر این ویژگیها رعایت شود ، وقتی از کوچه گذر کنیم خواهیم دید که خانه سردر و دیوارهایی تمیز و همچنین فضایی مناسب در داخل دارد که ساکنان آن می توانند در آنجا راحت زندگی کنند . دسته ای دیگر از خانه ها را در بافتهای قدیمی ، خانه های قابل تعمیر تشکیل می دهند . معمولا صاحبان این خانه ها استطاعت ندارند تا به روش علمی آنها را تعمیر کنند . در اینجا باید سازمانهای مربوطه ، به آنها هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ فنی کمک کنند به نحوی که ساکنان آنها احساس راحتی نمایند . بعضی از خانه ها پدر سالاری هستند که معمولا بسیار بزرگ می باشند . زندگی کردن در این خانه ها برای یک خانواده دشوار است و تعمیر آنها از عهده ساکنان آن بر نمی آید . حتی جارو کردن و نظافت این خانه ها نیاز به ده نفر نیرو دارد . ما نمی توانیم از ساکنان این خانه ها توقع داشته باشیم که بتوانند از ان محافظت کنند و ان را سالم نگاه دارند .اینها می توانند به راحتی به موسسات عام المنفعه مانند مدرسه تبدیل شود . اغلب این خانه ها به راحتی می توانند عملکرد مدرسه را داشته باشند همانگونه که در شهر یزد خانه رسولیان به دانشکده معماری و شهرسازی تبدیل شد . اغلب محلات قدیمی نیاز به تعدادی دبستان و دبیرستان دارند و با تعمیر این خانه های بزرگ این مشکل را   می توان مرتفع کرد. برای تعمیر این خانه ها کارهای متنوعی می توان انجام داد . مانند تجدید کاهگل ها و فرش مجدد فضاها ، گچ کاری اتاقها ، بازسازی تاقهای شکسته شده و تغییر عملکرد اتاقها . اتاقهای کوچک می توانند برای مقاصد اداری استفاده شود و اتاق طنبی و ارسی به سالن تبدیل شود. یکی از مشکلات بزرگ ساکنان این محلات ، نداشتن درمانگاه می باشد . برای نمونهبعضی می گویند که وقتی زنی پا به ماه می باشد و زمان وضع حمل او فرا می رسد تا رساندن مادر به بیمارستان هر دو از بین خواهند رفت و این حرف درستی است . یکی از این خانه های بزرگ به راحتی می تواند تبدیل به یک زایشگاه شود . اگر ما امکانات را به آنها دادیم و همه تجهیزات را در اختیار آنها گذاشتیم دیگر بهانه ای وجود نخواهد داشت و از همان کوچه ۵/۱ متری می توان مریض را با برانکا به درمانگاه رساند . این کارها از نگرانی ساکنان این محلات می کاهد . این محلات نیز مانند محلات جدید همه امکانات رالازم دارند مانند شعبه اداره ثبت ، کلانتری ، شهرداری ، فضاهای درمانی و آموزشی ، که خانه های بزرگ را می توان به این کارها اختصاص داد .این در صورتی عملی خواهد شد که زیر نظر یک نهاد مسئول ، مانند میراث فرهنگی و با د نظر گرفتن شرایط فنی دقیق محلات را باز پیرایی کنند و در صورت وجود موانع و نواقص ، آ نها را مرتفع سازند . به این ترتیب این محلات برجا خواهند ماند ولی اگرکاری د این زمینه صورت نگیرد تا چند سال دیگر چیزی از آنها باقی نخواهد ماند . همچنانکه در یزد و کاشان و دیگر جاها مشاهده می شود که چه بر سر محلات قدیمی آمده و چند خیابان از داخل آنها رد شده است . بقیه نیز اینگونه خواهند شد .

الهام گرفتن از معماری سنتی رون پنام عدم تقلید

یکی از موضوعات مهم برای دانشجویان و محققان معماری می تواند بحث چگونه الهام گرفتن از معماری گذشته باشد . در اینجا باید توجه داشت که الهام گرفتن با ادا درآوردن فرق دارد . در حال حاضر به محض اینکه می گوییم یک ساختمان ایرانی یا اسلامی طراحی کن یا بساز از قوسهای جناغی و مانند آن استفاده می کنند . آنچه که ما در معماری گذشته به عنوان جناغی می بینیم به این خاطر بوده است که این فن از پیشرفته ترین فنون ساختمانی زمان خود بوده است مانند انچه در جناغی های دور میدان نقش جهان مشاهده می کنیم . جناغی وسیله ای بوده برای پوشش دهانه های بیش از ۳ متر . اما این کارها در حال حاضر به چه معنی می باشد ؟ این کارها وقتی در شهرهای بزرگی چون تهران انجام می شود دیگر منطق ندارد ، نمی توان به ان الهام از هنر ایران گفت ، این اسمش ادا در آوردن می شود . اما موضوعهایی وجود دارد که می توان به آنها الهام گرفتن از هنر ایران گفت . آنچه که در آنها منطق وجود دارد .یکی از آنها که در گذشته توجه زیادی به آن داشته اند ولی در دوره معاصر توجهی به آن نشده موضوع " رون " است . " رون " در اصطلاح معماری به معنی جهت است و همانگونه که می دانیم در ساخت شهرها و جهت بنا از سه رون راسته ، اصفهانی و کرمانی استفاده شده است . حال مختصرا توضیح می دهیم که رون چه بوده و عدم توجه به آن چه مشکلاتی دربر داشته است . رون راسته ، به بنا جهتی شمال شرقی جنوب غربی می داده است .مانند آنچه در شهرهای کاشان ، تهران ، یزد و تبریز داشته ایم . یکی از عوامل تاثیر گذار در انتخاب این رون قرارگیری شهرها در مجاورت یک کوه یا چند کوه بوده است . برای نمونه شهر یزد بین شیر کوه و کوه خرانق قرار گرفته است . در گذشته این اعتقاد وجود داشته است که قرار گیری شهر در جایی که بالای آن به وسیله کوه گرفته شده باشد مشکلات متعددی خواهد داشت .برای نمونه شهر ری به وبا خیز بودن مشهور بوده است . زیرا در شمال شهر ری کوه تبرک ( بی بی شهربانو) قرار داشته و جای آن چندین بار تا به حال عوض شده است . این یک واقعیت است . به تهران امروز نگاه کنید و گرفتاری این شهر را ببینید .گاهی اعلام می شود که برخی از مناطق مرکزی از آلوده ترین مکانهاست و تردد در آنجا برای مردن خطرناک است . البته برای تهران باید فکر اساسی شود ولی در سایر شهرها می توان رون های سابق را در نظر گرفت .

رون اصفهانی جهتی از شمال غربی به جنوب شرقی دارد . همانگونه که می دانیم اصفهان بین دو کوه صفه و آتشگاه قرار دارد و این جهت جوابگوی این شهر بوده است . در بناهای این شهر رعایت این رون شده است . میدان نقش جهان دقیقا نشان دهنده این جهت است . هنگامی که استاد علی اکبر هنرمند بزرگ اصفهان اقدام به ساخت مسجد امام می کند ، به زیبایی تغییر جهت را حل کرده است . من به خاطر دارم هنگامیکه آندره گدار وارد این مسجد می شد در جایی که نام استاد نوشته شده بود به رسم احترام به آفریننده این شاهکار بزرگ و فوق العاده ، کلاه خود را بر  می داشت . در اصفهان و در اغلب نقاط فارس مانند شیراز و تخت جمشید با توجه به وجود کوههای متعدد آنها از رون اصفهانی استفاده شده است . رون کرمانی جهتی شرقی غربی دارد . در کرمان چون کوهها در شمال و جنوب آن قرار دارند و شهر همدان به خاطر وضع باد و برف که از دره عباس ] آباد[ به طرف شهر می وزد از این رون استفاده شده است . در شهرهایی چون یزد و کاشان اعتقاد دارند که جهت شرقی غربی نکبت بار است . در حال حاضر عدم مراعات این موضوع باعث مسائل عدیده ای در بعضی شهرها چون یزد شده است . در گسترش جدید شهر در محله صفائیه متاسفانه جهت صحیح به کار گرفته نشده است . بدون اینکه قصد توهین داشته باشم باید بگویم که شهرساز این بخش مهندس اداره ثبت بوده است . اما آنها به دنبال بهره برداری هرچه بیشتر از زمین می باشند و با همین منطق تعداد زیادی خانه ا به جهت کرمان ساخته اند . این گونه خانه ها در تابستان بسیار گرم و در زمستان بسیار سرد است و قابل سکونت نیست .

از کسانی که این موضوع را خوانده اند و می دانند نویسنده آن کیست به من هم اطلاع دهند تشکر

ناظم زارع

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 17:30

مرسی خیلی خوب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد